| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

عرض سلام و ادب
به این وبلاگ خوش آمدید

نکته:مطالبی که فاقد منبع هستند لزوما نوشته های شخصی اینجانب نیستند.
کپی و نشر مطالب،بدون ذکر منبع (یعنی بدون ذکر نام این وبلاگ) کاملا آزاد است.
صمیمانه پذیرای هرگونه پیشنهاد و انتقاد هستم
لذا به این منظور می توانید از بخش نظرات،در انتهای هر پست استفاده نمایید.
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیب

Instagram:@H.Omarzadeh

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

باز هم من و تویی کردی؟!

چهارشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۷، ۰۹:۱۵ ب.ظ

گرگی و شتری خانه یکی شدند و قرار گذاشتند که از آن پس جدایی از میان برداشته شود و دو خانواده ، یکی بشمار رود و مابین کودکان آنها هم تفاوتی نباشد!

روزی شتر برای تلاش معاش به صحرا رفت، گرگ یکی از بچه های او را خورد و در گوشه ای خزید. 

چون سروکله ی شتر از دور پیدا شد ، گرگ پیش دوید و گفت : ای برادر بیا که یکی از بچه هایمان نیست!

شتر بیچاره نگران شد و پرسید: یکی از بچه های من یا بچه های تو!؟

گرگ پاسخ داد: رفیق بازهم من و تویی کردی؟ یکی از آن پاپهن ها!

  • حسین عمرزاده

داستان انگیزشی

داستانک

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی