| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

عرض سلام و ادب
به این وبلاگ خوش آمدید

نکته:مطالبی که فاقد منبع هستند لزوما نوشته های شخصی اینجانب نیستند.
کپی و نشر مطالب،بدون ذکر منبع (یعنی بدون ذکر نام این وبلاگ) کاملا آزاد است.
صمیمانه پذیرای هرگونه پیشنهاد و انتقاد هستم
لذا به این منظور می توانید از بخش نظرات،در انتهای هر پست استفاده نمایید.
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیب

Instagram:@H.Omarzadeh

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زن» ثبت شده است

گوستاو لو بن (Gustave Le Bun)‌ ،فیلسوف،مورخ،جامعه شناس و پزشک فرانسوی:

«اسلام به صرف قبول رسم تعدد زوجات که از پیش در مشرق شایع بوده اکتفا ننمود بلکه در وضعیت زنان مشرق تأثیر نمایان رضایت بخشی بخشید.

اسلام به جای اینکه از مقام زن کاسته وی را پست و فرومایه معرفی کند چنانکه در این عصر بدون هیچ تعقلی ورد زبان خاص و عام است مقام زن را در جامعه بسی بالا برده نسبت به ترقی و سعادت وی خدمات نمایانی انجام داد.

مثلا احکام وراثت قرآن که سابقاً ذکر شد در مقابل قانون اروپا برای زن بغایت مفید و از مطالعه آن معلوم می شود که تا چه اندازه رعایت حقوق زن به عمل آمده است.

آری مسأله طلاق را اسلام جائز قرار داد و اختیار آن را هم به مرد واگذار نموده ولی در عین حال در احکام متعلقه به طلاق اکیداً این مطلب قید شده است که با زنان مطلقه رویّه عدالت و مروّت و انصاف را کاملاً باید مرعی داشت.

برای معلوم داشتن درجه تأثیری که اسلام در وضع و حالت زنان بخشیده بهترین طریقه این است که مراجعه به قبل از اسلام نموده معلوم داریم که در آن زمان وضع آنان چه بوده و چه مقامی را در جامعه دارا بودند و بعد از اسلام به چه مقامی نائل شدند و برای حلّ این قضیه طریقی بهتر از احکام نواهی خود قرآن نیست که می فرماید:«ای مؤمنین حرام شده است بر شما مادران شما،دختران شما،خواهران شما،عمه های شما،خاله های شما،برادر زاده،خواهر زاده و مادران رضاعی شما،خواهران رضاعی شما و مادران زنان شما و دختران زنان مدخوله شما که در دامن شما پرورش یافته اند و زنان پسران شما و نیز دو خواهر ».از احکام فوق چنانکه ملاحظه می شود بخوبی می توان پی برد اشخاصی که این احکام دربارهٔ آنها نازل شده معاملهٔ آنان قبلا با این زنان بیچاره که از حالا بر آنها حرام می شوند چه بوده است.

لیکن وقتیکه این امر را در نظر می گیریم که در ادوار قدیمه اخلاق و اطوار تمام اقوام سامی همینطور بوده است آنوقت باعراب دورهٔ جاهلیت به نظر نفرت و حقارت نخواهیم نگاه نمود.

مثلا احکام نواهی باب هیجدهم کتاب احبار تورات از آیه ششم تا آیه هجدهم را که ملاحظه می کنیم می بینیم که آنها مماثل با همین احکام بلکه شدیدتر می باشند.»

منبع:تمدن اسلام و عرب،گوستاو لوبون،ترجمه:فخر داعی گیلانی،چاپ سوم،چاپخانه علمی،طهران۱۳۱۸،ص۵۲۸و۵۲۹

تصاویر صفحات:

تمدن اسلام و عرب

تمدن اسلام و عرب

  • حسین عمرزاده

کلبه پریودی

در آیین زرتشتی که دین رسمی ایران باستان/ایران پیش از اسلام بود،رفتارهای خشنی در مواجهه با عادت ماهیانه و زن و دختری که دچار قاعدگی می شد صورت می گرفته است.

لمس خانمی که پریود شده است در این باور،موجب آلودگی و نجاست می شود و به همین دلیل هم در این مواقع،حتی کودکان را (یا به زبان خوش و یا به زور و اجبار) از مادر جدا می کردند۱ . 

خانم پریود شده (دشتان)،در مکانی به نام دشتانستان (کلبه قاعدگی) محبوس می شد که البته مسیر را هم از گل و بوته پاک می کردند تا مبادا به واسطه لمس زن دشتان (پریود)،آفریده های هورمزد (مخفف اهورامزدا/از خدایان ایران پیش از اسلام) نجس و آلوده گردند۲!

دشتانستان یا کلبه پریودی که در حقیقت نوعی سلول انفرادی بوده است،در مکانی دور از آب و آتش واقع می شد که خانم پروفسور مری بویس وضعیت زنان پریود را در تابستان و زمستان،دشوار می داند.

این آلونک پریودی باید نسبت به خانه که در آن پخت غذا صورت می گرفت،آن قدر ارتفاع کمی می داشت که زن چشمش به آتش که مقدس بوده نمی افتاد.۳

تصور کنید وضعیت دختری ۹-۱۰ ساله را درون آلونکی تنگ و کوچک در سرمای زمستان بدون آتش و وسیله گرمایشی!

کلبه پریودی یهودیان اتیوپی

این مکان از توالت هم آلوده تر دانسته می شد چنانکه طبق کتاب «شایست ناشایست» از منابع مهم فقهی زرتشتیان و باقی مانده زمان ساسانیان،دربِ هر مکانی که آلودگی آن کمتر است را می توان برای جایی که آلودگی اش بیشتر است به کار برد.بنابراین اجازه استفاده از دربِ توالت برای دشتانستان/کلبه پریودی داده شده است!۴

فراموش نکنیم که توالت های آن روزگار با توالت های کاشی کاری شده و فول امکانات امروزی اصلا قابل مقایسه نبوده است.

برای اینکه دیو و اهریمن درون زن قوت نگیرد،غذای کافی برای زنان و دختران پریود برده نمی شد و ظروف مورد استفاده هم می بایست آهنی یا سربی معمولی باشند.۵

هنگام بردن غذا هم،مرد یا شوهر،حداقل ۳ گام فاصله را باید رعایت می کرد.۶

اما اگر دختر یا زنی،مدت پریودی اش به بیش از ۹ روز به طول می انجامید،با چه برخوردی روبرو می شد؟

راهکار رهایی از این آلودگی،خود به نوعی تکمیل کننده این تحقیرها و شکنجه ها بود!

لازم به ذکر است؛ادرار گاو،چه برای مصرف خارجی همچون شستشو و غسل،و چه برای مصرف داخلی یعنی نوشیدن،در میان زرتشتیان مرسوم بوده است.

راه حل پاکیزگی زن پریود ایرانی/پیش از اسلام، که مدت زمان قاعدگی اش به ۹ روز رسیده،شستشو و غسل با گُمیز (ادرار گاو) بود!

در وندیداد می خوانیم:

«این زن هرگاه پس از نه شب بازهم در خون حیض باشد چنین معلوم خواهد شد که دیوها در جشن و بزرگداشت خودشان آفت خود را به این زن نازل ساخته اند.

مزداپرستان در این موقع باید یک معبر (گذرگاه) که از درخت و گیاه خالی باشد انتخاب نمایند و سه سوراخ در زمین بکنند و زن را در دو سوراخ اول با شاش گاو و در سوراخ سوم با آب شستشو دهند.»۷

 

نباید فراموش کرد که هنگام ورود اسلام به ایران،حداقل نیمی از جمعیت این سرزمین را بانوان تشکیل می دادند و آیا این چنین مواردی ممکن نیست دلیل موثری بر رها کردن آیین گذشته و پذیرش دین نو/اسلام باشد؟!

بنابراین بی ربط نیست اگر ماجراهای استقبال ایرانیان از اسلام و از حاملان آن (یا به قول باستانگرایان:تازیان و به قول برخی نویسندگان:مهاجمین) را نوعی شتاب برای رهایی از اینگونه رفتارهای غیر انسانی نامید.

تا جاییکه حتی علاوه بر عوام،روشنفکران جامعه ایرانی هم در آن روزگار از آیین زرتشت دلزده بودند و در پی آیین و دینی بهتر می گشتند و چه آیینی قوی تر و پاسخگویی بهتر از اسلام.

دکتر زرین کوب در «دو قرن سکوت» که ظاهرا در نقد فتوحات اسلامی است می نویسد:

«از یک سو سخنان مانی و مزدک در عقاید عامه رخنه می انداخت و از دیگر سوی نفوذ دین ترسایان در غرب و پیشرفت آیین بودا در شرق قدرت آیین زرتشت را می کاست.

روحانیان نیز چنان در اوهام و تقالید کهن فرو رفته بودند که جز پروای آتشگاه و عواید و فواید آن را نمی دانستند و از عهده دفاع از آیین خویش هم بر نمی آمدند.

وحدت دینی درین روزگار تزلزلی تمام یافته بود و از فسادی که در اخلاق موبدان بود هوشمندان قوم از آیین زرتشت سرخوره بودند و آیین تازه ای می جستند که جنبه اخلاقی و روحانی آن از دین زرتشت قوی تر باشد و رسم و آیین طبقاتی کهن را نیز در هم فرو ریزد.

نفوذی که آیین ترسا درین ایام در ایران یافته بود از همین جا بود.

عبث نیست که روزبه بن مرزبان،یا چنانکه بعدها خوانده شد،سلمان فارسی آیین ترسا گزید و باز خرسندی نیافت.ناچار در پی دینی تازه در شام و حجاز می رفت.»۸

منابع:

۱:وندیداد اوستا،جیمز دارمستتر،ترجمه دکتر موسی جوان،نشر دنیای کتاب۱۳۸۴،ص۲۳۹

۲:همان،ص ۲۳۸

۳:همان،ص ۲۳۸

۴:شایست ناشایست،ترجمه کتایون مزداپور،چاپخانه شرکت انتشارات علمی و فرهنگی۱۳۶۹،ص۲۹

۵:وندیداد اوستا،جیمز دارمستتر،ترجمه دکتر موسی جوان،نشر دنیای کتاب۱۳۸۴،ص ۲۳۹

۶:همان،ص ۲۳۹

۷:همان:ص ۲۴۰

۸:دو قرن سکوت،دکتر عبدالحسین زرین کوب،فانوس سپهر،۱۴۰۱،ص۷۰

تصاویر منابع،به ترتیب:

وندیداد

وندیداد

وندیداد

وندیداد

وندیداد

شایست ناشایست

شایست ناشایست

شایست ناشایست

وندیداد

وندیداد

  • حسین عمرزاده

از جمله عوامل گرایش ایرانیان به اسلام/اسلام اختیاری ایرانیان،روشنی عقیده و آسانی سبک و نحوه دین داری در اسلام در مقایسه با دیگر ادیان،به ویژه دین زرتشتی بود.

توحید و یکتاپرستی ای بی شائبه و فقهی آسان و منطقی،که جز در حد وسع و توان و امکان،فرد را مکلف نمی دانست۱.

علاوه بر مردان،زنان نیز که همیشه قشری مظلوم و ستمدیده قلمداد می شده اند،وقتی سهولت اسلام را در مقابل دشواری ها و تکلف های توهین آمیز باورهای آن روزگار می بینند،نه تنها شیفته اسلام می شوند بلکه حتی به ازدواج و تشکیل خانواده با مردان مسلمان اشتیاق پیدا می کنند.

یکی از آزادی هایی (به معنای واقعی کلمه) که اسلام برای زن ایرانی به ارمغان آورد،رهایی از اهانت ها و وضعیتی بود که در آن روزگار رواج داشت.

در ایران پیش از اسلام و دیانت زرتشتی،زنان و دخترانی که به عادت ماهیانه که یک پیشامد عادی است دچار می شدند،مجبور به سپری کردن این حالت و روزها،در زیرزمین خانه ها و حتی در طویله و اصطبل ها بودند۲.

آلونک و کلبه پریودی در نپال

خانم پروفسور مری بویس Mary Boyce،زبان شناس،تاریخ نگار و زرتشتی شناس مشهور بریتانیایی که حدود یک سال نیز در میان زرتشتیان ایران زندگی کرده است،در مورد این نوع رفتار معمول زرتشتیان ایران پیش از اسلام با بانوان پریود می نویسد:

«موضوع دیگری که نظر تاورنیه را به خود جلب کرد،احکام تطهیر بود.وی (Tavernier,166) نوشت:

همین که زنان یا دختران شروع قاعده ماهانه را حس می کنند،فوراً از خانه بیرون می روند و در کلبه چوبین مشبکی که پرده ای بر در آن آویخته است،تنها منزل می کنند.هر روز برای آنان آب و خورش می برند تا آن ایام سپری شود.»

«...این زندان تنگ و انفرادی،بایستی در گرمای تابستان و سرمای زمستان،برای زنان بسی سخت بوده باشد؛و آشکارا گاه خطرناک هم می شد؛چه،تا سده نوزدهم میلادی برای این عزلت،جاهایی ایمن تر،و در حیاط خانه یا اصطبل،می ساختند.»

منبع:زردشتیان باورها و آداب دینی آنها،مری بویس،ترجمه عسکر بهرامی،چاپ ققنوس،ص۲۱۴

۱:لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا(آیه ۲۸۶ سوره البقرة Al-Baqarah)

إنَّ الدِّينَ يُسْرٌ... (صحیح بخاري ۳۹)

يَسِّرُوا ولا تُعَسِّرُوا...(صحیح بخاري ۶۹،صحيح مسلم ۱۷۳۴)

۲:البته این رسم و رفتار با زنان،هنوز هم در جهان به طور مثال در هند، بین یهودیان اتیوپی و... وجود دارد و فقط کافی است menstruation hut را جستجو کنید.

زردشتیان باورها و آداب دینی آنها ص ۲۱۴

  • حسین عمرزاده

در پست گذشته در مورد جایگاه زن در ایران پیش از اسلام و باور و رفتار موجود در آن دوره هنگام مواجهه با دچار شدن یک زن به عادت ماهیانه مطالبی عرض شد.

در ایران پیش از اسلام زن پریود،نجس پنداشته می شد ومجبور به دوری از اطرافیان (در حقیقت نوعی حبس) بود و این رفتار حداقل فقط به لحاظ جنبه بهداشتی نبود و اساسا ریشه معنوی و اعتقادی داشت.

چرا که راهکار پاکی و خلاصی زنان از این ناپاکی اهریمنی،به دستور آیین و عرف حاکم،غسل و شستشو با ادرار گاو بود!

حال این سوال مطرح می شود که چرا،نه فقط مردان،بلکه زنان ایرانی،نباید شیفته اسلام شوند و به استقبال حاملان این دین بروند؟

پروفسور جمشید چوکسی Jamsheed K.Choksy،ایرانی شناس در بخش مطالعات اوراسیای مرکزی،تاریخ،هندی شناسی و دین شناسی و هیئت علمی خاورمیانه و اسلام شناسی و مطالعات بین المللی در دانشگاه ایندیانا بلومینگتون و رئیس بخش زبان ها و فرهنگ های خاور نزدیک و سرپرست برنامه های مطالعاتی خاورمیانه،که خود یک زرتشتی است،از گرایش زنان ایرانی زرتشتی به ازدواج و همسری با مردان مسلمان در نخستین سده های ورود اسلام به ایران می نویسد:

ستیز و سازش

«جنبه ای از دین زرتشتی که ممکن است موجب رغبت زنان زرتشتی به طلب مردان مسلمان برای همسری شده باشد،مربوط به قوانین ناظر بر قاعدگی در این دین بود.

بر زنان زرتشتی واجب بود که ایام قاعدگی خود را جدا از خانواده و دوستان در اتاق یا ساختمانی بگذرانند که برای آن منظور اختصاص یافته بود.

این روش بر مبنای این عقیده بود که آنان آلودگی را در میان جامعه منتشر نکنند.

با اینکه مسلمانان نیز - در ایران و نقاط دیگر - از خون قاعدگی می ترسیدند۱،مقررات آیینی آنها برای زنان سختگیری کم تری داشت.»

منبع:جمشید چوکسی،ستیز و سازش،ترجمه نادر میرسعیدی،انتشارات ققنوس۱۳۸۱،ص۱۵۳

۱:البته ترسی وجود نداشته است چون سندی دال بر این ادعا نیست.فقط شستشوی آلودگی،منع همخوابی با همسر آن هم به خاطر اذیت نشدن خود زن و مسائل بهداشتی و حتی معاف بودن زن در این ایام از انجام عبادات بوده که منطقی است.

پ ن :این مدرک را که از وضعیت ایران در سده های نخستین ورود اسلام (یا به اصطلاح عده ای همان:دو قرن سکوت!) سخن می گوید مقایسه کنید با افسانه ها و دروغ پردازی هایی که در مورد تجاوز به دختران و زنان ایرانی توسط فاتحان مسلمان،ساخته شده اند.

تصویر منبع :

ستیز و سازش ص ۱۵۳

  • حسین عمرزاده

در اسلام،مرده و زنده حرمت دارد و هرگاه انسانی بمیرد به بهترین شکل ممکن او را شستشو داده و دفن می کنند.لازم به ذکر است حتی پس از انجام این کارها باز هم مردگان از حقوقی برخودار هستند.

مثل عدم جواز بدگویی از آنان۱ یا حتی منع از راه رفتن و نشستن بر روی قبر آن ها۲.

در ایران پیش از اسلام،مرده ها را نه تنها شستشو نمی دادند بلکه حتی آنان را دفن هم نمی کردند چون این اعتقاد وجود داشت که آب و خاک عناصری پاک هستند که به وسیله پیکر انسان مرده،آلوده می شوند!

بنابراین اجساد مردگانشان را در نقاط مرتفع و درون دخمه ها،طعمه جانوران و حیوانات می کردند و این کار همچنان ادامه داشت تا اینکه در دوره رضا شاه،آن هم به دلیل مسائل بهداشتی ممنوع شد۳.

موضوع دیگری که شاید بد نباشد از آن سخن بگوییم؛احتمالا دیده اید ویدیوهایی را با محتوای عادی سازی «اعلام پریودی» از جانب زنان !

گذشته از اینکه اصلا آیا این اطلاع رسانی لزومی دارد یا نه،در ظاهر قصد دفاع از زن را دارند اما در واقع هدف حیا زدایی را دنبال می کنند.از همین ها که معمولا خود را فمنیست و مدافع حقوق زنان می نامند،کم نشنیده ایم که از آزادی زنان و بهره مندی آنان از حقوق انسانیِ آنچنانی در ایران پیش از اسلام می گویند.

این در حالی ست که در ایران پیش از اسلام،زنی را که  پریود و به عادت ماهیانه دچار می شده،اطرافیانش او را نجس می دانستند و از وی دوری می کردند،چه رسد به باقی حقوق اولیه انسانی.

پروفسور کریستین سن دانمارکی،از وندیداد (که یکی از بخش های مهم اوستا به معنی «مجموعه قوانین ضد دیو» و بنا به گفته عده ای :تنها متن جزایی ایران کهن هست) و مواردی که بیان شد،می نویسد:

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«این کتاب به زبان اوستایی است،که هرچند زبان مادها نبود،در آنجا هم همچنان برای تألیفات دینی به کار می رفت.

وندیداد مجموعه ای است از قواعد و دستورات دینی،مخصوصاً راجع به انواع ناپاکی ها و گناهان و وسایل و طرق تطهیر و توبه و استغفار.

در این کتاب از انواع تعدی به موجودات اهورایی (انسان و سگ و بیدستر) و طریقه رفتار با اجساد مردگان و غیره سخن می رود.

طبق این کتاب مردگان را باید در دخمه نهاد و طعمه پرندگان ساخت.

چه تدفین یا سوزاندن اجساد باعث آلایش عناصر می شود و به این جهت حرام است.

و نیز مس مردگان و زنان حائض باعث ناپاکی و نجاست است.»

ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۴۸

۱:صحیح بخاری ۱۳۹۳

۲:صحیح مسلم ۹۷۰

۳:مطالب مرتبط با موضوع تدفین مردگان در ایران باستان: کلیک کنید

  • حسین عمرزاده

وقتی سخن از ایران پیش از اسلام به میان می آید،اسلام ستیزان باستان گرا،همواره از عظمت و جلال شاهان باستان و حقوق و جایگاه آنچنانی زن در آن ایام می گویند.که البته اگر شکوه و جلالی هم بوده (از نظر نظامی یا نوع لباس و زیور آلات)،حاصل مالیات ها و دسترنج مردم بوده است.

پروفسور کریستین سن،درباره تجملات مفرط یکی از سرداران مشهور اشکانی به نام سورن که «نمونه کامل امرای دولت اشکانی است» می نویسد و آنچه لازم به ذکر است در این گونه مواقع نباید انتظار انصاف و یا حتی داشتن بینایی از این اسلام ستیزان و مدعیان دروغین دفاع از حقوق زنان (فمنیست ها) داشت.وقتی که می خوانیم فقط 200 ارابه مخصوص حمل همسران و همخوابگان این سردار اشکانی بوده!

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«نمونه کامل امرای دولت اشکانی «سورن» است،که خصم کراسوس رومی بود و پلوتارخس در حق او چنین می نویسد:«سورن در ثروت و بزرگی و افتخار بعد از شاهنشاه شخص اول ایران بود.از حیث فضیلت و لیاقت سرآمد پارتیان به شمار می آمد.از لحاظ بلندی بالا و حسن اندام مانند نداشت*.

هنگام لشکرکشی هزار شتر بار و بنه او را می برد و دویست ارابه مخصوص حمل همسران و همخوابگان او بود.

هزار سواره زره پوش و عده بیشتری سرباز سبک اسلحه در رکاب او می رفت،زیرا او روی هم ده هزار سوار داشت،که قسمتی از گماردگان و قسمتی از بندگان او بودند.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۳۶

*این حسن اندام و بلندی بالا هم البته خود جای بحث دارد که در پست:وجاهت زنانه و عادت به فساد سورن،بیان شده است.

  • حسین عمرزاده

در پست های پیشین با نقل قول از دکتر زرین کوب عرض شد که در دوره ای که تمدن اسلامی خوانده می شود بانوان در جوامع اسلامی،دوش به دوش مردان علم آموزی می کردند و به دیگران نیز علم می آموختند.

موضوعی که بعید نیست با وجود هجمه شدید فرهنگی رسانه ای اسلام ستیزان و مدعیان دفاع از حقوق زن و تلاش شان در جهت چسبانیدن هرگونه ضعف بی مناسبتی به دین اسلام،برای عده ای شگفت آور و غیر قابل باور باشد!



گوستاو لو بُن (به فرانسه:Gustave Le Bun) فیلسوف،مورخ،جامعه شناس و پزشک مشهور فرانسوی ضمن بیان نمونه هایی،به جایگاه گرامی زن در تاریخ اسلامی و مهیا بودن زمینه های رشد و ترقی زنان در آن روزگار اذعان می کند و می نویسد:


«در عروج مدنیّت عرب (اسلام) اعزاز و اکرام زن از اینجا معلوم می شود که در میان مسلمین زنان تحصیل کرده و بانوانی که در دانش و ادب استاد بودند به کثرت وجود داشتند.


عصر خلافای عباسی در مشرق و بنی امیّه در اندلس بانوان زیادی بودند که در اقسام دانش و ادب مشهور بودند.


مثلا ولده دختر خلیفه ای بود که در سال ۸۶۰ میلادی خلافت داشت.این دختر در قرطبه در فنّ شاعری همان مقام شهرت را دارا بود که سافو در میان یونانیان.

کند از مورخین اسلام که معاصر عبدالرحمن سوم است نقل می کند که «خلیفه در مدینة الزهرا در مجالس بزم خود از اشعار کنیزش مزنه و همچنین عایشه شاهزاده قرطبه همان خانمی که ابن حیان در مورد او می نویسد که او از حیث علم و فضل و شعر و شاعری نادره زمان خود بود و همچنین از کلمات صفیه که او هم مثل عایشه عالمه و فاضله بود استفاده می نمود و مورخین معاصر الحاکم دوم می نویسند که در آن زمان علم و ادب در آندلس آنقدر رواج داشته است که زنان هم در چهار دیوار خانه تحصیل علم و هنر نموده مقام شهرت را حائز می شدند.


در قصر لبنای خلیفه دختری بود که نهایت درجه قشنگ و زیبا و در صرف و نحو و شعر و شاعری و حساب و هندسه و علوم دیگر مقام شهرت را حائز و نهایت درجه خوش خط هم بوده است چنانکه تمام اسرار و مطالب محرمانه خلیفه را این دختر به رشته تحریر در می آورد و در شعر و شاعری کسی در آن دوره هم پایه او نبود و این دختر که نامش فاطمه است در انشاء و تحریر هم به درجه کمال بوده تمام ارباب فضل و هنر داد سخن وی را می دادند.او کتابخانه ای هم مشتمل بر کتب گرانبهای علمی و فنی برای خود تأسیس نموده بود.


دختر دیگری مریم نام که در اشبیلیه مسکن داشت در ادبیات مقام شهرت را حائز و یکی از استادان زبر دست زمان خود بوده دختران اشبیلیه را در منزل تعلیم و تربیت می نمود و در فن آموزش یدی بسزا داشت و دختران فاضله زیادی بودند که از مجلس درس او استفاده کرده تعلیم و تربیت یافته بودند.


دختر دیگر رضیه نام ملقبه به نجم السعید که خلیفه عبدالرحمن وی را آزاد کرده به پسرش الحاکم تزویج کرده بود،این زن در شعر و سخن و قصص و حکایات مشهوره آفاق بوده است.بعد از وفات خلیفه او سفری به مشرق نمود و تمام مشرق را گردش کرد و در هرجا که وارد می شد علما و فضلای آنجا از وی استقبال و پذیرایی کرده زیاده از حد توقیر و احترام می نمودند.


آری بعد از انقراض امپراطوری اسلام خصوصا در دوره حکمرانی ترک لطمه زیادی به این تمدن قدیم اسلامی وارد شده از مقام زن بسی کاست،لکن من ثابت می کنم که حالیه میان خود ترکان هم وضع زنان بهتر از وضع زنان اروپاست.


از بیان فوق ما معلوم گردید انحطاطی که برای زن اخیرا پیدا شده هیچ مربوط به اسلام نیست بلکه بدین جهت است که دیانت اسلام رو به تنزل و انحطاط گذارده.

پس ثابت شد که این عقیده ما صحیح است که گفتیم اسلام به جای اینکه از درجه و مقام زن چیزی بکاهد وی را به مقام بلند و ارجمند رسانیده است و این هم عقیده ای نیست که ما اول آن را اظهار کرده باشیم بلکه مسیو کوسن دوپر سوال پیش از ما عین این عقیده را اظهار داشته و حالیه هم مسیو بارتلمی سنت هیلر در این عقیده با ما شریک می باشد.»


منبع:تمدن اسلام و عرب،گوستاو لوبون،ترجمه:فخر داعی گیلانی،چاپ سوم،چاپخانه علمی،طهران۱۳۱۸،ص۵۳۱،۵۳۲،۵۳۳






  • حسین عمرزاده

روش تربیتی اسلامی،دکتر زرین کوب - کتاب کارنامه اسلام / بخش پنجم :

زن ها در سایه تربیت اسلامی و در میدان علم و معرفت دوش بدوش مردان:



«تاریخ اسلام حتی در ادواری که انحراف از سنت بهیچوجه مقبول و ممکن به نظر نمی آمد مواردی را نشان می دهد حاکی از توجه مسلمین به تعلیم دختران - یا لااقل حاکی از عدم منع آن.


وجود بعضی راویان حدیث در بین زنان نشان می دهد که اهل حدیث منعی در تعلیم کتابت و سواد زنان نمی دیده اند.

دختر مالک بن انس می توانست اشتباهات کسانی را که از کتاب موطأ پدرش روایت می کردند اصلاح کند.

بنت المرتضی دختر علم الهدی کتاب نهج البلاغه را از عم خویش سید رضی روایت می کرد و گویند شیخ عبدالرحیم بغدادی نیز از وی روایت دارد.همچنین دو دختر شیخ الطائفه به نام بنت الشیخ مشهور شده اند که تألیفات پدر و هم کتابهای برادر خویش شیخ ابوعلی طوسی را روایت می کرده اند.

تعداد زنانی که نامشان فی المثل در سلسله اجازات سبکی و سیوطی آمده است حاکی است از وجود تعداد زیادی ناقلان حدیث در بین زنان.

زینب دختر عبدالرحمن بن حسن جرجانی-که در سال ۶۱۵ درگذشت- در حدیث و فقه شهرت بسیار داشت و گفته اند به مرگ او بعضی اسناد عالی منقطع شد.

حوزه تعلیم بعضی از زنان حتی محل توجه اهل علم بود.

زینب بنت مکی که در سال ۶۸۸ به دمشق وفات یافت حوزه درس داشت و طالبان علم بر او ازدحام می کردند .

فاطمه خاتون دختر محمد بن احمد بن ابی احمد به دانش و تقوی شهرت بسیار داشت.وی زوجه امام علاء الدین ابی بکر بن مسعود قاشانی بود و خود مؤلفات داشت و حلقه تدریس.بعلاوه،گویند در مواردی که شوهرش در فتوا در می ماند وی او را به راه صواب می آورد.در شام،نورالدین محمود زنگی - مشهور به الملک العادل - او را بنهایت اکرام می کرد و در پاره یی کارها با او مشورت می نمود.

ست الوزراء حنبلیه - که در ۷۱۷ وفات یافت - اهل حدیث بود و گویند بارها صحیح بخاری را درس گفته بود.

تعلیم زنان بحدی بی اشکال به نظر می آمد که حتی یک زن ناقص الخلقه هم اگر می خواست می توانست از سواد و علم بی بهره نماند.

در سال ۶۲۴ هجری در اسکندریه زنی پدید آمد مشهور به بنت خدای وردی،که از پیشروان هلن کلر محسوبست.می گویند وی دست و بازو نداشت و سینه اش نیز مثل سینه مردان بود.با اینهمه،در کسب علم اهتمام کرد و قلم را با پا می گرفت و بخوبی چیز می نوشت.حتی نیم قرنی قبل از او نیز شهر اسکندریه شاهد پیدایش یک نوع هلن کلر باستانی دیگر شده بود که بیدست خوانده می شد و او هم ظاهرا از یک خاندان ایرانی بود.وی چنانکه از نامش پیداست دست نداشت.با اینهمه،چند گونه خط را بخوبی می توانست بنویسد.

نه فقط در زهد و تصوف بعضی از زنان نیز - مثل رابعه عدویه و فاطمه نیسابوریه - مردانه قدم زده اند بلکه در شعر و ادب هم پاره یی از آنها قریحه عالی داشته اند و نام بسیاری از آنها در خیرات الحسان - و تذکره ها و کتب تراجم دیگر - آمده است.

بدینگونه،در سایه تربیت اسلامی زنها نیز می توانسته اند در میدان علم و معرفت دوش بدوش مردان به سعی و طلب برخیزد.»


منبع:کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب،انتشارات امیر کبیر،۱۳۸۶،فصل ۱۹،ص۱۲۸،۱۲۹و۱۳۰




  • حسین عمرزاده

در نقش فعال حقوق بشر و زنان مصاحبه ( و به مخاطبین القاء ) می کرد و می گفت که:«حجاب،فرهنگ ما (ایرانی ها) نیست»!

بماند که با توجه به ویدئوهای موجود تا همین صد سال پیش (صرف نظر از نوع دین و آیین) در همان کشوری که این خانم پناهنده شده هم زنان متشخص،در حد خودشان محجبه (پوشیده) بوده اند اما صد در صد ادعای نا پوشیدگی بانوان ایرانی در ایران پیش از اسلام که مد نظر اوست،از پایه کذب و دروغ محض است.

اگر در اسلام دستور به رعایت یک پوشش مشخص داده شده،در ایران پیش از اسلام،نه تنها زن آزاد و شریف ایرانی پوشیده بوده بلکه غالبا از ترس دست درازی شاهان و اصحاب قدرت هوس ران زمانه،مخفی نگاه داشته می شده است!

باستان گرایان اسلام ستیز همیشه ( به دروغ ) سنگ فردوسی و شاهنامه را به سینه می زنند.

فردوسی در اشعارش که علاوه بر افسانه ها،به بیان تاریخ ایران نیز می پردازد داستان شیرین،همسر خسرو پرویز شاه ساسانی را حکایت می کند.

شیرویه (قباد دوم) فرزند بزرگ خسرو پرویز بود که به رسم پیشینیان خود،به طمع قدرت و تحریک موبدان زرتشتی،پدر و ۱۸ پسر خسرو،از جمله ۴ فرزند شیرین،همسر مسیحی پدرش را در طی یک کودتا به قتل می رساند.

بعد از گذشت ۵۳ روز از کشته شدن خسرو،شیرویه با هدف تصاحب همسر پدر،کسی را نزد شیرین فرستاد و گفت:در ایران از تو گناهکارتر نیست.تو شاه را به نیستی کشاندی.اکنون نزد من بیا.


چو پنجاه و سه روز بگذشت زین

که شد کشته آن شاه با آفرین


به شیرین فرستاد شیروی کس

که ای نره جادوی بی دست رس


همه جادویی دانی و بدخویی

به ایران گنکارتر کس تویی


به تنبل همی داشتی شاه را

به چاره فرود آوری ماه را


بترس ای گنهکار و نزد من آی

به ایوان چنین شاد و ایمن مپای


شیرین ازشنیدن پیغام و دشنام های او آشفته شد و گفت:کسی که به پدرش رحم نکند لایق بزرگی نیست.من نمی خواهم او را چه از دور و چه از نزدیک ببینم.


برآشفت شیرین ز پیغام او

وزان پر گنه زشت دشنام او


چنین گفت کنکس که خون پدر

بریزد مبادش بالا و بر


نبینم من آن بدکنش را ز دور

نه هنگام ماتم نه هنگام سور


زهری در صندوق داشت پس ابتدا پیامی به شیرویه داد و گفت:از سخنانت شرم کن و از خداوند پوزش بخواه.شیرویه عصبانی شد و گفت:چاره ای نداری.بیا و پادشاهی مرا ببین.


همی داشت لختی به صندوق زهر

که زهرش نبایست جستن به شهر


همی داشت آن زهر با خویشتن

همی دوخت سرو چمن را کفن


فرستاد پاسخ به شیروی باز

که ای تاجور شاه گردن فراز


سخنها که گفتی تو برگست و باد

دل و جان آن بدکنش پست باد

...

ز گفتار چونین سخن شرم دار

چه بندی سخن کژ بر شهریار


ز دادار نیکی دهش یاد کن

به پیش کس اندر مگو این سخن


ببردند پاسخ به نزدیک شاه

براشفت شیروی زان بیگناه


چنین گفت کز آمدن چاره نیست

چو تو در زمانه سخن خواره نیست


شیرین گفت:نزد تو به تنهایی نمی آیم مگر با عده ای و در صورتی که دانایان و کارآزمودگان در پیش تو باشند.سپس شیرین لباس کبود و سیاه پوشید و به همراه پنجاه نفر در درگاه شیرویه حضور یافت و فورا به گلشن شادگان،که جایگاه آزادگان گوینده بود رفت و همچون مردمان پارسا در پشت پرده نشست.


چنین داد پاسخ که نزد تو من

نیایم مگر با یکی انجمن


که باشند پیش تو دانندگان

جهاندیده و چیز خوانندگان


فرستاد شیروی پنجاه مرد

بیاورد داننده و سالخورده

...

چو شیرین شنید آن کبود و سیاه

بپوشید و آمد به نزدیک شاه


بشد تیز تا گلشن شادگان

که با جای گوینده آزادگان


نشست از پس پرده ای پادشا

چناچون بود مردم پارسا


شاه گفت:دو ماه از سوگ خسرو گذشت حالا باید همسر من شوی.من نیز مانند پدرم تو را گرامی می دارم.شیرین گفت:پاسخم را بده سپس در خدمتت هستم.تو گفتی من زن بد و جادوگری هستم.شیرویه گفت:از تندی من کینه مگیر.شیرین به کسانی که آنجا بودند،گفت:آیا شما از من بدی دیدید؟مدتها بانوی ایران بودم و جز راستی نجستم.بزرگان همه از شیرین به خوبی یاد کردند.


بسی سال بانوی ایران بدم

بهر کار پشت دلیران بدم


نجستم همیشه جز از راستی

ز من دوری بد کژی و کاستی


بسی کس به گفتار من شهر یافت

ز هر گونه ای از جهان بهر یافت


به ایران که دید از بنه سایه ام

و گر سایه تاج و پیرایه ام


بگوید هر آنکس که دید و شنید

همه کار ازین پاسخ آمد پدید


بزرگان که بودند در پیش شاه

ز شیرین به خوبی نمودند راه


که چون او زنی نیست اندر جهان

چه در آشکار و چه اندر نهان


شیرین گفت:سه چیز باعث می شود زن زیبا و شایسته تخت شاهی و سروری شود.اول اینکه شرم داشته باشد.دوم اینکه پسر به دنیا آورد.سوم اینکه بر و رو داشته باشد و موهایش پوشیده باشد.


چنین گفت شیرین که ای مهتران

جهان گشته و کار دیده سران


بسه چیز باشد زنان را بهی

که باشند زیبای گاه مهی


یکی آنک با شرم و باخواستست

که جفتش بدو خانه آراستست


دگر آنک فرخ پسر زاید او

ز شوی خجسته بیفزاید او


سه دیگر که بالا و رویش بود

به پوشیدگی نیز مویش بود


این را می گوید و برای اثبات گفته خود که هرگز کسی موی او را ندیده است چادر خود را از سر بر می دارد ومی گوید:روی و موی من این است که تا کنون کسی ندیده بود.همه از دیدن رخسار شیرین خیره شدند.


بگفت این و بگشاد چادر ز موی

همه روی ماه و همه پشت موی


سه دیگر چنین است رویم که هست

یکی گر دروغست بنمای دست


مرا از هنر موی بد در نهان

که آن را ندیدی کس اندر جهان

...

نه کس موی من پیش ازین دیده بود

نه از مهتران نیز بشنیده بود


ز دیدار پیران فرو ماندند

خیو زیر لبها بر افشاندند


شیرویه  پس از دیدن روی و موی شیرین گفت:جز تو کسی را نمی خواهم.شیرین گفت:دو حاجت دارم.شیرویه گفت:جان بخواه.شیرین پاسخ داد:همه اموالی که داشتم به من پس بدهی و باید جلوی همه با خط خود این را تایید کنی.شیرویه هم چنین کرد.شیرین هرچه داشت به درویش داد و بنده ها را آزاد کرد و به شیرویه پیغام داد در دخمه شاه را باز کن که می خواهم او را ببینم.

شیرویه پذیرفت و در دخمه را گشودند و شیرین مویه کنان چهره بر چهره خسرو نهاد و زهر هلاهل را خورد و در حالیکه کنار خسرو نشسته و تکیه بر دیوار داشت جان سپرد.شیرویه از شنیدن خبر مرگ شیرین بیمار شد.مدتی نگذشت که به شیرویه زهر دادند و او را هم کشتند.


بشومی بزاد و بشومی بمرد

همان تخت شاهی پسر را سپرد


اما نکته هایی که مد نظر ماست و این حکایت و ابیاتی که با موضوع حجاب در بر دارد را با هم مرور می کنیم:


.شیرین وقتی به دربار شیرویه می رود پشت یک پرده و حائل می نشیند:


نشست از پس پرده ای پادشا

چناچون بود مردم پارسا


.شیرین ۳ ویژگی را نشانه شایستگی و وقار زنان معرفی می کند که یکی از آن سه مورد،پوشیدگی موهاست:


سه دیگر که بالا و رویش بود

به پوشیدگی نیز مویش بود


.او چادر به سر داشته و می گوید که موها و رویش را پیش از این،کسی در جهان ندیده بوده است:


بگفت این و بگشاد چادر ز موی

همه روی ماه و همه پشت موی


سه دیگر چنین است رویم که هست

یکی گر دروغست بنمای دست


مرا از هنر موی بد در نهان

که آن را ندیدی کس اندر جهان

...

نه کس موی من پیش ازین دیده بود

نه از مهتران نیز بشنیده بود


.با توجه به ابیات شاهنامه،حتی شیرویه که فرزند همسرش بوده هم تا آن موقع،حداقل موهای شیرین را ندیده بوده است:


چو شیروی رخسار شیرین بدید

روان نهانش ز تن بر پرید


حال باید اندیشید و پرسید آیا واقعا حجاب (پوشیدگی) جزئی از فرهنگ ما نیست؟وقتی زنان اشراف و قدرتمند این چنین پوشیده بوده اند،وضعیت پوشش طبقات عوام جامعه،چه به لحاظ اصول اخلاقی و چه به لحاظ وجود امنیت کمتر نسبت به زنان اشراف،چگونه بوده است؟

آنچه واضح است نه تنها ناپوشیدگی،مرسوم و وقار نبوده،بلکه در واقع نشانه بارز بی فرهنگی (پشت کردن به فرهنگ و اصول اخلاقی ابتدایی پیشینیان) محسوب می شده است.


منابع:

.داستان های شاهنامه فردوسی،فریناز جلالی

.شاهنامه فردوسی،پادشاهی شیرویه،بخش۶


تصاویر منابع:








  • حسین عمرزاده

سوتچی امام (به ترکی :Sütçü İmam
) با نام اصلی امام علی،متولد ۱۸۷۱ میلادی و از ائمه مسجد چینارلی از مساجد استان "قهرمان مرعش (قهرمان ماراش)" در جنوب ترکیه بود.
مردم نام وی را به دلیل آنکه با فروش شیر گذران زندگی می کرد سوتچی امام (امامِ شیر فروش) نهاده بودند.
در دوره زندگی وی،استان قهرمان مرعش در اشغال فرانسوی ها بود و اداره شهر را نیز ارامنه بر عهده داشتند.
در ۳۱ اکتبر سال ۱۹۱۹ سه زن برقعه (روبند/نقاب زنانه) پوش ترک که از حمام خارج شده بودند مورد حمله چند سرباز ارمنی و فرانسوی قرار می گیرند.
سربازان خطاب به زنان ترک می گویند که «اینجا دیگر از آن ترکها (مسلمانان) نیست و در خاک فرانسه نمی توان با برقعه رفت و آمد کرد» و برقعه زنان را پاره می کنند.
اولین فردی که به آنان اعتراض می کند چخماقچی سعید است که ضمن کافر زاده خطاب کردن سربازان فرانسوی و ارمنی،به سوی آنها هجوم می برد اما مورد اصابت گلوله سربازان قرار گرفته و در آنجا شهید می شود.
در این هنگام سوتچی امام سلاح خود را کشیده و یکی از سربازان را به قتل می رساند.


در اول نوامبر سال ۱۹۱۹ مراسم تشییع جنازه بزرگی برای سرباز ارمنی مقتول ترتیب داده می شود و سربازان فرانسوی - ارمنی به دنبال سوتچی امام می گردند اما او را نمی یابند.
درگیری سوتچی امام با اشغالگران فرانسوی و سربازان ارمنی جرقه مبارزات مردم قهرمان مرعش با استعمار فرانسه را می زند و وی را آغازگر مبارزه مردم قهرمان مرعش با اشغال فرانسه می دانند.
درگیری ای که در نهایت به عقب نشینی سربازان فرانسوی از قهرمان مرعش و پایان اشغال این منطقه از سوی نیروهای خارجی ختم می شود.


وی در ۲۲ نوامبر سال ۱۹۲۲ به هنگام شلیک توپ به مناسبت اعلام خلافت سلطان عبدالمجید مجروح شده و بر اثر این جراحت جان خود را از دست می دهد.مقبره وی در حیاط مسجد چینارلی قرار دارد.
دانشگاه قهرمان مرعش به یادبود نام وی،دانشگاه سوتچی امام نام گرفته است.

پی نوشت:به اشتراک گذاری تصویر مجسمه ها،به معنای تایید مجسمه سازی نیست.
  • حسین عمرزاده
اوضاع سیاسی،اجتماعی جامعه مسلمین - قسمت سوم / جایگاه زن در اسلام:
دکتر زرین کوب - کتاب کارنامه اسلام :


«زن نیز،بر خلاف مشهور،در قلمرو اسلامی وضعش اسارت آمیز به نظر نمی آمد.
در بین زنان مسلمان کسانی بودند که در امور اجتماعی و حتی کارهای راجع به حکومت نیز از خود لیاقت نشان دادند؛بعضی از آنها ملکه یا نایب السلطنه بودند.
نام امثال ترکان خاتون،آبش خاتون،شجرة الدرر،و امثال آنها در تواریخ محلی مسلمین هست.
بعضی از زنان در امور اجتماعی نیز قابلیت و لیاقت نشان می دادند.
سکینه دختر حسین بن علی مجالس ادبی و سیاسی داشت و اشعار گویندگان مختلف را می شنید و نقد می کرد.
...با اینهمه،علاقه به خانواده و امر تربیت زن را پایبند خانه می داشت اما این پایبندی اسارت و حقارت نبود.
در حقیقت زن مسلمان از جهت امنیت - امنیت اقتصادی - مخصوصا از زنان بسیاری از نواحی اروپا وضع بهتری داشت؛زیرا می توانست در مال خود تصرف و دخالت کند و شوهر یا طلبکارانش حق نداشتند در دارائی او مداخله کنند.
بعلاوه،تسهیلاتی که اسلام در امر ازدواج مقرر می داشت زن را،هم از ورطه فحشاء دور نگه می داشت هم از بی عفتی هائي که لازمه محدودیت های غیر طبیعی بود.
بدینگونه،چند همسری (Polygamy) مسلمین تا حدی یک مبارزه ضد فحشاء بود،و زن مسلمان نیز - مادام که از شوهر عدالت می دید - آن را به هیچ وجه یک نوع ظلم و خفت در حق خویش تلقی نمی کرد.
جامعه یی چنین که در آن نه زن مورد تعدی بود نه برده،و حتی اقلیت های دینی و مذهبی نیز از آسایش برخوردار بودند،برای نظم و عدالت خویش می بایست از یک قانون عالی بهره مند باشند - چنانکه بود.
این قانون عبارت بود از شریعت.»

منبع:کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب،انتشارات امیر کبیر،۱۳۸۶،فصل۲۰،ص ۱۳۷ و ۱۳۸



  • حسین عمرزاده

اگر ضعف اخلاقی در یک جامعه را مشکلی بزرگ و ناهنجاری بدانیم مطمئنا عدم وجود حرمت و امنیت اخلاقی در نظام خانوادگی یک جامعه،بحران و خطر محض است که در حقیقت به مرگ آینده و تمدن و پیشرفت آن اجتماع خواهد انجامید.

صرف نظر از دیدگاه شرعی،تصور کنید خانواده ای را که پدر یا پسر خانواده به دید جنسی به دختران یا خواهرانش نگاه می کند؟آیا می توان به آینده چنین خانواده ای خوش بین و امیدوار بود؟

حالا اگر مجوز همین مساله را یک سلسله حکومت یا آیین صادر کند وضعیت اخلاقی اجتماعی آن جامعه به چه صورت خواهد بود؟


بر اساس منابع مختلف خوَیدودَه یا ازدواج با محارم،از جمله مواردی بود که در ایران باستان/ایران پیش از اسلام،رواج داشت.موضوعی که به گفته پروفسور کریستن سن،ایران شناس شهیر دانمارکی،پارسیان (زردشتیان) امروزی از آن احساس شرم و شناعت می کنند و به همین دلیل سعی در انکار چنین مساله ای دارند.اما انکاری بی اساس و سبک سرانه!


کمبوجیه،دومین شاه دودمان هخامنشی و فرزند ارشد کوروش بود و از مشهورترین رفتارهای زشت این شاه دیوانه،آغاز و ترویج ازدواج با محارم است.


خانم پروفسور،مری بویس ( Mary Boyce )،استاد دانشگاه و پژوهشگر برجسته در رشته مطالعات زرتشتی به بیان این قضیه می پردازد و می نویسد:



«کمبوجیه گستردن شاهنشاهی پدر را پی گرفت...یونانیان (منبع اصلی ما برای تاریخ هخامنشی) نیکی های چندانی از وی یاد نکرده اند و تا آنجا که به کیش زردشتی مربوط است،مهم ترین ادعا دربارهٔ وی این که،نخستین کسی بود که عمل خْوَئِتْوَدَثَه،یعنی زناشویی با نزدیکان،را انجام داده است.

بر اساس متون پهلوی،این نوع زناشویی،شایان ستایش بسیار است و چه بهتر که میان اعضای خانواده،یعنی میان پدر و دختر،برادر و خواهر،و حتی مادر با پسر،انجام شود.

...بنابراین نخستین زناشویی این چنینی،که محقق شده،زناشویی پسر وی،یعنی کمبوجیه،با دو تن از خواهرانش است.

به گفته هرودوت (Herodotus III.31) وی دلباختهٔ یکی از خواهرانش شده بود و می خواست با او زناشویی کند،ولی چون نقشه اش بر خلاف عرف روزگار بود،پس قاضیان را فرا خواند و از آنان پرسید که آیا قانونی هست که اجازه دهد مردی با خواهر خود -که راضی باشد- زناشویی کند.آنان پاسخی به وی دادند که هم جانشان را ایمن می داشت و هم مطابق عدالت بود.

آنان گفتند که قانونی نیافته اند که زناشویی خواهر و برادر را جایز شمارد،ولی قانون دیگری یافته اند که اجازه می دهد شاه پارس ها،می تواند،هرچه دلش خواست،انجام دهد».

به همین سبب،کمبوجیه،نخست با این خواهر و سپس با خواهر دیگرش (آتسا) زناشویی کرد.

اگر جزئیات گزارش هرودوت قابل اعتماد باشد،نشان می دهد که تا پیش از روزگار کمبوجیه،خوئتودثه برای ایرانیان غربی ناشناخته بود.

با این همه شگفت خواهد بود که عملی برخواسته از بلهوسی یک پادشاه،وظیفه ای دینی و لازمه ایمان انگاشته شود.

وانگهی خانتوس لیدیایی که هم روزگار هرودوت بوده است نیز چنین اشاره می کند:

«مغان با مادران خویش همبستر می شوند.آنان ممکن است چنین رابطه ای هم با دختران و خواهران خود داشته باشند.»

وجود عمل زناشویی همخونی،آن هم به صورت گسترده،در میان جوامع باستانی اثبات شده است».


منبع:مری بویس،زردشتیان باورها و آداب دینی آنها،ترجمه:عسکر بهرامی،تهران،ققنوس،۱۳۸۱،ص ۸۱-۸۰




پی نوشت ها:


.پندار نیک؟کردار نیک؟!

.الله،خداوند یکتا را شکر،به خاطر نعمت اسلام

  • حسین عمرزاده


پروفسور کریستین سن در کتاب معتبر خود "ایران در زمان ساسانیان" می نویسد:


«اهتمام در پاکی نسب و خون خانواده، یکی از صفات بارز جامعه ایرانی به شمار میرفت، تا حدی که ازدواج با محارم را جایز می شمردند و چنین وصلتی را خویذو گدس (در اوستا خوایت ودث) می خواندند.

این رسم از قدیم معمول بود حتی در عهد هخامنشیان. اگر چه معنی لفظ خوایت ودث در اوستای موجود مصرح نیست ولی در نسکهای مفقود مراد از آن بی شبهه مزاوجت با محارم بوده.

... بطریق ماربها هم عصر انوشیروان در کتاب حقوق سریانی که راجع به ازدواج است گوید: عدالت خاصه پرستندگان "اهورمزد" به نحوی جاری می شود ، که مرد مجاز است با مادر و خواهر و دختر خود مزاوجت کند.

... با وجود اسناد معتبری که در منابع زرتشتی و کتب بیگانگان معاصر عهد ساسانی دیده میشود،کوششی که بعضی از پارسیان جدید برای انکار این عمل،یعنی وصلت با اقارب می کنند، بی اساس و سبک سرانه است».


منبع:آرتور کریستن سن،ایران در زمان ساسانیان،ترجمه رشید یاسمی،تهران،دنیای کتاب،۱۳۶۸،ص ۴۳۵-۴۳۴-۴۳۳





  • حسین عمرزاده
زنی از تابعین این چنین مناجات می کرد و می گفت :

سبحانك، ما أضيق الطريق على من لم تكن دليله! سبحانك ما أوحش الطريق على من لم تكن أنيسه!.

خداوندا؛مسیر و راه چه تنگ است برای آنکس که تو راهنمایش نباشی!

و چه وحشتناک است برای کسی که تو انیس و دلارامش نباشی!.

عُیونُ الأخبار ۳۱۶-۳۱۵ / ۲

  • حسین عمرزاده
از جمله مواردی که اسلام همیشه و با تاکید توصیه به رعایت کرده توجه به حقوق و جایگاه «زن» می باشد و در این خصوص آیات،احادیث،آثار و اسناد بسیاری موجود و قابل دسترسی است.

درست عکس چیزی که اسلام ستیزان باستان گرا،مزورانه و با کمال وقاحت و با وارونه جلوه دادن تاریخ و واقعیات،در حقیقت فقط ادعایش را دارند.

به این دلیل که «زن» در ایران باستان و به قول اندیشمندی در «ایران موبدی»،اساسا شخصیت حقوقی نداشت و فقط «شیء» پنداشته می شد.


پروفسور کریستین بارتُلُمه Christian Bartholomae زبان شناس و ایران شناس به نام آلمانی می نویسد :

«در امپراتوری ساسانی،بنا بر قوانین متداول از قدیم،زن شخصیت حقوقی نداشت.

یعنی زن شخص فرض نمی شد،بلکه شیء پنداشته می گردید.

به عبارت دیگر وی شخصی که صاحب حقی باشد بشمار نمی رفت،بلکه چیزی که می توانست از آنِ کسی،حق کسی شناخته شود،بشمار می رفت.

بطور خلاصه زن دارای حقوقی نبود.

وی از هر لحاظ در تحت سرپرستی و قیمومیت رئیس خانوار که «کتک ختای» (کد خدای) نامیده می شد،قرار داشت.این رئیس خانوار ممکن بود که پدر یا شوهر و یا در صورت مرگ آنها جانشین آنها باشد.

اختیارات این قیم یا رئیس خانوار،کمتر محدودیتی داشت.

تمام هدایائی که احیاناً به زن یا کودکان داده می شد،و یا آنچه که آنها بر اثر کار و غیر آن تحصیل می کردند،عیناً مانند درآمدهای اکتسابی بردگان،همه متعلق به این رئیس خانوار بود.»


منبع:زن در حقوق ساسانی،کریستین بارتلمه،ترجمه ناصرالدین صاحب‌الزمانی،صفحه۴۰
  • حسین عمرزاده


آناستاس ماری کَرمِلّي کشیش،روزنامه نگار،تاریخ نگار و ادیب عراقی-لبنانی :


در مسجد جامع حیدرآباد بغداد، کتاب صحاح جوهری با خط یک زن موجود است که خطی زیبا دارد؛ نگارنده آن یعنی خانم مریم دختر عبدالقادر در اواخر قرن ششم هجری می‌گوید:


"امیدوارم کسانی که در کتاب، اشتباهی غیرعمدی می‌بینند مرا ببخشند چون در حالی که کتاب را با دست راستم می‌نوشتم گهواره پسرم را با دست چپم تکان می‌دادم".



كان في جامع الحيدر خانة صحاح الجوهري بخط امرأة وكان الخط جميلا. تقول كاتبته مريم بنت عبد القادر في أواخر القرن السادس للهجرة: أرجو من وجد فيه سهوا أن يغفر لي خطاي لأني كنت بينما اخط بيميني، كنت أهز مهد ولدي بشمالي وقد اغتيل هذا

منبع: مجلة لغة العرب العراقية از کَرمِلّي،ج ٦ ص ٧١٧-٧١٨ ، ۱۹۲۸ میلادی


پی نوشت :جریانات اسلام ستیز از جمله فمنیسم پشت شعارهای زیبای دفاع از حقوق زنان که در واقع عکس آن را دنبال می کنند معمولا سعی در ارائه تصویری متحجر،بسته و بیگانه با علم و دانش از زنان در جامعه اسلامی دارند.

ما بر اساس فاکتورها و اسناد سخن می گوییم.

تاریخ و موسسات علمی معتبر جهان گواهی می دهند بر اینکه در زمانی که زن در جامعه موبدی ایران باستان از حقوق اولیه انسانی خود محروم بود چه رسد به فعالیت در عرصه های علمی و یا زمانیکه که زنان در جامعه مسیحی از دست زدن به کتاب مقدس خودشان هم ممانعت می شدند درست در نقطه مقابل این ها،زنان مسلمان در علم و علم آموزی پیشگام بودند.



کتاب "الصحاح جوهری" از مهمترین کتب مربوط به زبان عربی است که در ۶ جلد منتشر شده است.

نمونه تاریخی غیر اسلامی بیابید که یک بانو ضمن رعایت وظیفه مادری ( درست همان چیزی که فمنیسم ظلم و ستم و کسر شأن زنان معرفی می کند ) این چنین با انگیزه از کتابی با این حجم و اهمیت نسخه برداری کرده باشد.

  • حسین عمرزاده

ملّا علی قاری حنفی رَحِمَهُ الله :


«باب نکاح بر باب جهاد مقدم داشته شده است به این سبب که ایجاد یک مؤمن برتر از اعدام هزار کافر است.

چون هدف اصلی از جهاد،وجود ایمان و اهل ایمان است».



وَلِذَا قَدَّمَ كِتَابَ النِّكَاحِ عَلَى بَابِ السِّيَرِ وَالْجِهَادِ ; لِأَنَّ ; إِيجَادَ مُؤْمِنٍ أَفْضَلُ مِنْ إِعْدَامِ أَلْفِ كَافِرٍ...

،لِأَنَّ الْمَقْصُودَ بِالذَّاتِ مِنَ الْجِهَادِ وُجُودُ الْإِيمَانِ وَأَهْلِهِ.


مِرقاةُ المَفاتيح ٦/٢٤١٢

  • حسین عمرزاده
خَطّاب بن المُعَلَّی المَخزومي رَحِمَهُ الله پسرش را این چنین نصیحت می کرد :

پسرم !

همسر مرد ، آرامش اوست و اگر با او اختلاف داشته باشد زندگی اش میسر نخواهد شد.
پس اگر خواستی ازدواج کنی ، در مورد خانواده اش پرس و جو کن ، زیرا ریشه های پاک نهاد ، ثمر شیرین دارند.

يا بني إن زوجة الرجل سكنه ولا عيش له مع خلافها فإذا هممت بنكاح امرأة فسل عَن أهلها فإن العروق الطيبة تنبت الثمار الحلوة.

رَوضَةُ العُقَلاء وَ نُزهَةُ الفُضَلاء لابنِ حِبّان ص٢٠٢
  • حسین عمرزاده
ابن عَساکِر رَحِمَهُ الله :

"هیچ چیزی همچون زنان صالح ، به اصلاح شخصیت مردان کمک نمی‌کند".

مَا أَعَانَ عَلَى نَظْمِ مُرُوءَاتِ الرِّجَالِ كَالنِّسَاءِ الصَّوَالِحِ.

تاریخ دمشق (۱۵۴/۲۲)

  • حسین عمرزاده
اگر قصد نابودسازی پایه‌های جامعهٔ الجزائر و توان مقابله‌اش [با استعمار] را داشته باشیم، پیش از هر چیز باید زنان را کنترل کنیم؛ باید زیر حجابشان، آنجا که پنهان شده‌اند و در خانه‌هایشان، جایی که مردانشان از نگاه دیگران حفظشان می‌کنند، به دنبال آنان باشیم. بنابراین، سیستم رسماً متعهد به دفاع (!) از این زن به‌وسیلهٔ به تصویر کشیدنش به‌صورت یک ذلیلِ به‌بندکشیده‌شدهٔ جدا افتاده، شده است.

A Dying Colonialism (واپسین‌دم‌استعمار),فرانتس فانون,ص ۳۸-۳۷

  • حسین عمرزاده