| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

عرض سلام و ادب
به این وبلاگ خوش آمدید

نکته:مطالبی که فاقد منبع هستند لزوما نوشته های شخصی اینجانب نیستند.
کپی و نشر مطالب،بدون ذکر منبع (یعنی بدون ذکر نام این وبلاگ) کاملا آزاد است.
صمیمانه پذیرای هرگونه پیشنهاد و انتقاد هستم
لذا به این منظور می توانید از بخش نظرات،در انتهای هر پست استفاده نمایید.
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیب

Instagram:@H.Omarzadeh

بایگانی
نویسندگان

مقدمه چاپ دوم کتاب دو قرن سکوت:

شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۸:۴۸ ق.ظ


کتاب دو قرن سکوت نوشته زرینکوب در ۱۳۳۰ چاپ شد و چون اشتباهات زیادی داشت، آقای زرینکوب پس از ۵ سال در مقدمه چاپ دوم "دو قرن سکوت" در سال ۱۳۳۶ ضمن انتقاد از خود بیان کرد که مطالب کتاب را از روی تعصب و خامی (جوانی/در سن ۲۹ سالگی) نوشته. ایشان برای جبران این اشتباه در ۱۳۴۸، کتاب کارنامه اسلام را نوشتند. اسلام ستیزان به دو قرن سکوت استناد می کنند اما از استناد به کارنامه اسلام هراس دارند. 

به دلیل اهمیت این مقدمه و نکته های در خور دقت و توجهی که دارد آن را با شما عزیزان به اشتراک می گذارم.

«مقدمه چاپ دوم»

«چنان دیدم که هیچکس کتابی نمی‌نویسد
الا که چون روز دیگر در آن بنگرد گوید:
اگر فلان سخن چنان بودی بهتر گشتی
و اگر فلان کلمه بر آن افزوده شدی نیک‌تر آمدی.
نقل از عماد کاتب.»


«در تجديد نظری كه در اين كتاب، برای چاپ تازه‌ای كردم، روا ندیدم که همان کتاب نخستین را، بی‌هیچ کاستی و فزونی چاپ کنم. کیست که بعد از چندسال کتابی را که نوشته است بنگرد و در آن جای اضافه و نقصان نبیند؟ تنها، نه همین امثال عماد کاتب به این وسواس خاطر دچار بوده‌اند، که بسیاری از مردم درباره کارهایی که کرده‌اند همین شیوه را دارند. اما محرک من، اگر فقط وسواس خاطری بود، شاید به همین اکتفا می‌کردم که بعضی لغت‌ها را جا‌به‌جا کنم و بعضی عبارت‌ها را پیش و پس ببرم. در تجدید نظری که در کتابی می‌کنند بسیار کسان بیش از این کاری نمی‌کنند، اما من ترتيب و شيوه كتاب اول را بر هم زدم و كاری ديگر پيش گرفتم. از آنچه سخن‌شناسان و خرده‌گيران، در باب چاپ سابق گفته بودند، هر چه را وارد ديدم به منت پذيرفتم و در آن نظر كردم. در جايی كه سخن از حقيقت‌جويی است چه ضرورت دارد كه من بيهوده از آنچه سابق به خطا پنداشته‌ام دفاع كنم و عبث لجاج و عناد ناروا ورزم؟ از اين رو، در اين فرصتی كه برای تجديد نظر پيش آمد، قلم برداشتم و در كتاب خويش بر هر چه مشكوک و تاريک و نادرست بود، خط بطلان كشيدم. بسياری از اين موارد مشكوک و تاريک جاهایی بود كه من در آن روزگار گذشته، نمی‌دانم از خامی يا تعصب، نتوانسته‌ بودم به عيب و گناه و شكست ايران به درست اعتراف كنم. در آن روزگاران، چنان روح من از شور و حماسه لبريز بود كه هر چه پاک و حق و مينوی بود از آن ايران می‌دانستم و هر چه را از آن ايران ــ ايران باستانی را می‌گويم ــ نبود زشت و پست و نادرست می‌شمردم.

در سالهايی كه پس از نشر آن كتاب بر من گذشت و در آن مدت، دمی از كار و انديشه در باب همين دوره از تاريخ ايران، غافل نبودم در اين رای ناروای من، چنانكه شايسته است، خللی افتاد. خطای اين گمان خطای تعصب‌آميز را جبران كنم. آخر عهد و پيمانی كه من با خواننده اين كتاب دارم آن نيست كه دانسته يا ندانسته، تاريخ گذشته را به زرق و دروغ و غرور و فريب بيالايم. عهد و پيمان من آن است كه حقيقت را بجويم و آن را از هر چه دروغ و غرور و فريب است جدا كنم. در اين صورت ممكن نبود كه بر آنچه در كتاب خويش نادرست و مشكوک می‌ديدم از خامی و ستيزه‌رويی خويش، خط بطلان نكشم و خواننده‌ای را كه شايد بر سخن من بيش از حد ضرورت اعتماد می‌ورزد با خويشتن به گمراهی بكشانم.

این حقیقت طلبی که من آن را شعار خویش می‌شمردم، وظیفه دیگری نیز بر عهده من داشت : می بایست آنچه را در این کتاب،مبهم و مجمل گذاشته بودم،به پاس حقیقت روشن کنم.

خواننده جوانی كه آن كتاب سابق مرا خوانده بود، در ذهن خويش پرسش‌هايی می‌داشت كه من در آنجا، بدانها جوابی نداده بودم. سبب سقوط و شكست ساسانيان چه بود؟ چه روی داد که صحرانوردان کم فرهنگ، سرنوشت تمدنی چنان عظیم و باشکوه را بر دست گرفتند؟ در این دو قرن، که تاریخ‌نویسان اخیر ما در باب آن سکوت کرده‌اند چه سبب داشت که زبان فارسی چون گمشده‌ای ناپیدا و بی‌نشان ماند؟ در آن مدت که شمشیرزنان ایران به هر بهانه‌ای بر تازیان می‌شوریدند و با عربان و مسلمانان جنگ و پیکار می‌کردند مغان و موبدان در برابر آیین مسلمانی چگونه بحث و جدل می‌کردند؟ این گونه سوال‌ها را که بر هر خاطری می‌گذشت لازم بود که در آن کتاب جواب بگویم. اما در چاپ نخستین پیرامون این مسائل نگشته بودم تا مگر به هنگام فرصت در مجلدی دیگر بدان سوال‌ها پاسخ بگویم ... و هنگامی که به تجدید نظر در آن کتاب پرداختم، تا آن را برای چاپ دوم آماده سازم، گمان کردم که این فرصت به دست آمده است ...

اما برای چه نام کتاب را که سرگذشت دو قرن از پرماجراترین ادوار تاریخ ایران است، «دو قرن سکوت» گذاشته‌ام و نه دو قرن آشوب و غوغا؟ این را یکی از منتقدان، پس از انتشار چاپ اول کتاب پرسیده بود. این منتقد عزیز، اگر کتاب مرا از سر تا آخر با دقت و حوصله کافی خوانده بود جواب خود را در طی کتاب می‌یافت. نه آخر در طی این دو قرن زبان ایرانی خاموشی گزیده بود و سخن خویش جز بر زبان شمشیر نمی‌گفت؟ با این‌ همه در چاپ تازه‌ای که از آن کتاب منتشر می‌شود شاید مناسب بود که نام تازه‌ای اختیار کنم. اما به‌نام تازه‌ای چه حاجت؟ این کتاب را وقتی نوزادی خرد بود بدان نام می‌شناختند چه زیان دارد که اکنون نیز، با این رشد و نمایی که یافته است به‌همان نام سابق بشناسند؟

باری؛ آنچه مرا بر آن داشت که درین چاپ تازه نیز، کتاب سابق را بی‌هیچ فزود و کاستی چاپ نکنم وظیفه حقیقت‌جویی بود. اما در این تجدید نظری که کردم، آیا وظیفه خویش را درست ادا نموده‌ام؟ نمی‌دانم و باز بر سخن خویش هستم که نویسنده تاریخ، هم از وقتی که موضوع کار خویش را انتخاب می‌کند از بی‌طرفی که لازمه حقیقت‌جویی است خارج شده است. لیکن این مایه عدول از حقیقت را خواننده می‌تواند بخشود. من نیز اگر بیش از این از حقیقت تجاوز نکرده باشم خرسندم. با این‌همه بسا که باز نتوانسته باشم از تعصب و خامی برکنار بمانم. در هر حال از اين بابت هيچ ادعايی ندارم: ادعا ندارم كه درين جست‌وجو به حقيقتی رسيده‌ام. ادعا ندارم كه وظيفه مورخی محقق را ادا كرده‌ام. اين متاعم كه تو می‌بينی و كمتر زينم.»


فروردین 1336
عبدالحسین زرین‌کوب

پی نوشت : این مقدمه،نکات حائز اهمیت بسیاری دارد که صرفا جهت اشاره و نمونه،بعضی موارد هایلایت شده اند.

نظرات  (۴)

تواضع و حق طلبی از صفات نیکوی خردمندان است که از مانند استاد زرین‌کوب انتظار می‌رود. 

من این مقدمه را با دقت خواندم ، از واقعیت‌های آشکار انصاف و حق طلبی استاد است، و واقعیت دیگری که از فرط آشکار بودن نادیده می ماند، این است که در هر دو حال این کتاب به زبان فارسی و به قلم یک ایرانی مسلمان نوشته شده است. اما اگر مورخان و علمای عرب می‌خواستند درباره آن دو قرن پرسر و صدای عربی بنویسند ، چه می نوشتند و چه دیدگاهی داشتند؟ آیا چیزی در این باره نوشته شده؟ شما اطلاعی دارید؟ 

پاسخ:
در رابطه با آقای زرین کوب؛ضمن اینکه ایشان از متخصصین منصف تاریخ در ایران محسوب می شوند اما نباید فراموش کرد همچنانکه خود هم در همین مقدمه بیان کردند تضمینی بر صحت یا سقم و بر پذیرش یا رد همه نوشته های ایشان نیست.به طور مثال در مورد چاپ اول همین کتاب بیان می کنند که از روی تعصب و خامی ( نشات گرفته از سن و سال و اطلاع پایین,نداشتن تجربه کافی و یا حتی متاثر از محیط باستان گرایی و اسلام ستیزی دوران پهلوی) نوشته بودند که بعدها مواردی را تصحیح کردند و تالیف «کارنامه اسلام» به نوعی در جبران این موارد بود.
هدف بنده هم از پست این مقدمه،پاسخ و واکنش به افرادی ست که با صرف کپی پیست از مطالبی از همین کتاب و مانور بر روی نام کتاب «دو قرن سکوت» بدون اینکه حتی کتاب را تماما خوانده باشند یا چنانکه شایسته مطالب تاریخی ست بررسی کرده باشند،سهوا یا عمدا آنچه قبل از اسلام بودیم و تاریخ و تمدن اسلامی و تاثیراتش بر ایران را وارونه نشان می دهند.
در مورد اهمیت مسلمان ایرانی بودن نویسنده نباید فراموش کرد که بسیاری از تاریخ نگاران و دانشمندان جهان اسلام از همین سرزمین بودند و هموطنان ایرانی ما نیز همچون اندیشمندان اندلس و...در نشر و تقویت تمدن اسلامی نقش ایفا کردند.
همانگونه که خود آقای زرینکوب در کارنامه اسلام،ص ۳۰ و ۳۱ بیان می کنند :
« بین مسلمانان نه اختلاف جنسیت مطرح بود نه اختلاف تابعیت". 

همه جا یک دین بود و یک فرهنگ: فرهنگ اسلامی که فی المثل زبانش عربی بود، فکرش ایرانی، خیالش هندی بود و بازویش ترکی ، اما دل و جانش اسلامی بود و انسانی.    پرتو آن در سراسر قلمرو اسلام وجود داشت: مدینه ،دمشق، بغداد، ری، نیشابور، قاهره، قربطه، غرناطه، قونیه، قستنطنیه، کابل، لاهور و دهلی .
زادگاه آن همه جا بود و هیچ جا. در هرجا از آن نشانی بود و در هیچ جا رنگ خاصی برآن قاهر نبود. "اسلامی بود، نه شرقی و نه غربی."
در آن یک قانون اساسی وجود داشت :"قرآن" که در قلمرو آن نه مرزی موجود بود نه نژادی، نه شرقی در کار بود ، نه غربی.»

اما در رابطه با اینکه مورخان و علمای عرب چه نوشته اند یا چه دیدگاهی داشته اند به نظرم بهتر است فقط به این ها اکتفا نکنیم و ببینیم مورخین غیر عرب و حتی مورخین معتبر اروپایی چه نوشته اند و چه دیدگاهی داشتند که البته در همین وبلاگ مستند به بعضی از موارد پرداخته ام و ان شاء الله تدریجا ادامه خواهم داد.

متشکرم از پاسخ قابل توجهی که فرمودید، و نیز از ارجاع به متن کتاب.

البته پرسش من بیشتر از این جهت بود که در هر مسئله ای، اطلاع از دیدگاه‌ سایر گروههای درگیر ، به واقع بینی بیشتر و اشراف به کلیت مسئله کمک می‌کند. 

پاسخ:
خواهش می کنم،بزرگوارید.

نظرم بهتر است فقط به این ها اکتفا نکنیم و ببینیم مورخین غیر عرب و حتی مورخین معتبر اروپایی چه نوشته اند و چه دیدگاهی داشتند که البته در همین وبلاگ مستند به بعضی از موارد پرداخته ام و ان شاء الله تدریجا ادامه خواهم داد

برگرفته شده از: https://omarzadeh.blog.ir

 

من در همین مقداری که مطالعه کردم وبلاگ شما را، ندیدم که کجا به نظرات مورخین غیرعرب و اروپایی پرداخته اید. اگر راهنمایی بفرمایید تشکر میکنم. 

 

پاسخ:
موضوع مد نظرتان چیست؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی