| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

عرض سلام و ادب
به این وبلاگ خوش آمدید

نکته:مطالبی که فاقد منبع هستند لزوما نوشته های شخصی اینجانب نیستند.
کپی و نشر مطالب،بدون ذکر منبع (یعنی بدون ذکر نام این وبلاگ) کاملا آزاد است.
صمیمانه پذیرای هرگونه پیشنهاد و انتقاد هستم
لذا به این منظور می توانید از بخش نظرات،در انتهای هر پست استفاده نمایید.
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیب

Instagram:@H.Omarzadeh

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۶ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است


وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ 


و در (میان) مردم به حج ندا بده، تا پیاده و (سوار) بر هر (مرکب و) شتر لاغری از هر راه دوری به سوی تو بیایند.[الحج : ٢٧]


ابن کثیر رَحِمَهُ الله در تفسیر این آیه می نویسد:


 وقتی ابراهیم عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام از بنای‌ کعبه‌ فارغ‌ شد، جبرئیل عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام نزد او آمد و دستور داد تا در میان‌ مردم‌ برای‌ حج‌ بانگ‌ برآورد.

 ‏

 ‏نقل‌ است‌ که‌ ابراهیم گفت:پروردگارا!

 ‏این‌ پیام‌ را چگونه‌ به‌ مردم‌ ابلاغ‌ کنم‌، درحالی‌که‌ صدای‌ من‌ به‌ آنان‌ نمی‌رسد؟

 ‏

 ‏جبرئیل گفت: تو بانگ ‌برآور و رساندنش‌ بر عهده‌ ما.

 ‏

 ‏آن‌گاه‌ ابراهیم عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام بر مقام‌ خود و به‌قولی‌ بر فراز حجرالاسود و به‌قولی‌ بر فراز صفا و به‌قولی‌ بر فراز کوه‌ ابوقبیس‌ برآمد و چنین‌ ندا داد:

 ‏

 ‏هان‌ ای‌ مردم‌! بدانید که‌ پروردگار شما خانه‌ای‌ برای‌ خود برگرفته‌ و بر شما حج‌ این‌ خانه‌ را فرض‌ گردانیده‌ پس‌ پروردگارتان‌ را اجابت‌ گویید، لبیك‌ اللهم‌ لبیك‌

 ‏

 ‏نقل‌ است‌ که: کوهها همه‌ سر خم‌ کردند و الله متعال‌ صدای‌ ابراهیم عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام  را به‌همه‌ اطراف‌ و اکناف‌ زمین‌ و نیز به‌ همه‌ کسانی‌ که‌ در رحمهای‌ مادران‌ و پشت‌های ‌پدرانشان‌ بودند، رسانید پس‌ همه‌ چیزهایی‌ که‌ صدای‌ ابراهیم را شنیدند ـ اعم‌از سنگ‌ و درخت‌ و غیره‌ ـ و همه‌ کسانی‌ که‌ الله (عَزَّ وَ جَل)  تا روز قیامت‌ بر آنان مقدر کرده‌ که‌ به‌ حج‌ خانه‌ کعبه‌ مشرف‌ شوند، پاسخ‌ دادند: «لبیك‌ اللهم‌ لبیك: به‌فرمان‌ حاضریم‌ بارخدایا! به‌ فرمان‌ حاضریم‌».

 ‏

 ‏الله متعال در مورد ابراهیم عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام می فرماید:

 ‏

 ‏إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا...


 ‏به راستی ابراهیم (به تنهایی) یک امت بود ، فرمانبردار الله ، حنیف (= خالی از انحراف) بود...


سوره النَّحل آیه ۱۲۰

  • حسین عمرزاده

اوضاع سیاسی،اجتماعی جامعه مسلمین - قسمت چهارم و پایانی / قانون در حکومت اسلامی:

دکتر زرین کوب - کتاب "کارنامه اسلام" :


«جامعه یی چنین...برای نظم و عدالت خویش می بایست از یک قانون عالی بهره مند باشد - چنانکه بود.

این قانون عبارت بود از شریعت،و در اسلام نیز - مثل آئین موسی - دین و قانون یک چیز بود.

بدینگونه ، در شریعت محمد (ص) ،هر جرمی یک گناه محسوب می شد و هر گناه یک جرم.


- منابع شریعت و علوم مربوط آنها:


منشأ اصلی این شریعت کتاب خدا بود - قرآن که هم منبع عقیده مسلمین نیز بود.

مأخذ دیگر سنت بود که آنچه را در قرآن مجمل یا مبهم بود تبیین و توضیح می کرد.

سنت عبارت بود از گفتار،کردار یا تقریر پیغمبر که نقل و حکایت آن حدیث خوانده می شد یا خبر.

...در مورد قرآن ضرورت داشت که آیات احکام درست فهم شود،حدود امر و نهی و عام و خاص شمول آنها معین گردد،ناسخ و منسوخ احکام شناخته آید،اقتضای معانی و الفاظ بدقت معلوم گردد،و البته اینهمه شناخت قرآن را لازم داشت - تفسیر.

البته در تفسیر قرآن مسائل دیگر نیز غیر از آنچه با قانون و شریعت ارتباط داشت پیش می آمد مثل عقاید،اخبار گذشته،قصهٔ انبیاء و انذار مشرکان.

تفسیر هم مقتضی غور در اسلوب بلاغت اعجاب آمیز قرآن بود و هم مستلزم جستجو در شأن نزول و در تفصیل قصص و حکایات.این نکته سبب شد که تفاسیر مختلف بوجود آمد.

...در حدیث هم استنباط قانون مقتضی غور و دقت بود.

از بین صدها هزار حدیث که نقل می شد - و حتی از همان عهد حیات پیغمبر منافقان و معاندان آنها را به کذب خویش آلوده بودند - خبر ثقه - و قابل اطمینان را که بتواند دستاویز احکام شریعت واقع شود از روی چه میزانی می توان شناخت؟

احادیث از جهت اسناد،از جهت راویان،و از جهت متن تا چه حد قابل اعتمادند؟

اخبار آحاد،و اخبار متواتر هریک تا چه حد و در کدام شرایط حجت بشمارند؟

علم،حدیث،علم درایه،و علم رجال بوجود آمد تا از بین انبود احادیث «صحاح» نیزانی بدست آید،برای آنچه ثقه هست و آنچه ثقه نیست.


- فقه اسلامی،یک سیستم قانونی کاملا اصیل و ابتکاری:


...در حقیقت،با وجود بعضی موارد که فقه اسلامی از آداب یا احکام رایج در نزد اقوام و ممالک فتح شده شاید چیزهائی - بحکم اصول - گرفته باشد رویهمرفته فقه اسلامی بعنوان یک سیستم قانونی کاملا اصیل است و ابتکاری.بعلاوه، این سیستم در قلمرو وسیع اسلام نظم و عدالتی را که در قرون وسطی مخصوصا در غرب،مدتها مجهول بود به دنیا باز آورد.

در همان دوره که فقه اسلامی مشکل ترین دعاوی را بوسیلهٔ احکام الهی خویش حل و فصل می کرد دنیای مسیحی قرون وسطی قضاوت الهی را بوسیله جنگ تن به تن و آنگونه وسایل اجراء می نمود.


- قانون اسلام، یک قانون الهی و کاملا انسانی است:


قانون شریعت،که در اسلام حاکی از امر و ارادهٔ الهی است،از جهت اخلاقی مخصوصا قابل ملاحظه است و رعایت انسانیت و پاس حقوق دیگران،مبنای اساسی بسیاری از احکام آنست.

درین قانون گوئی انسان هیچ حقی ندارد مگر آنکه خدا نیز سهمی در آن حق داشته باشد.اما سهم خدا عبارتست از امر او به اینکه حق هرکس باید به او داده شود و هیچ کس حق ندارد،به آنچه تعلق به دیگری دارد تخطی کند.

بدینگونه،قانون اسلام که در واقع یک قانون الهی است،بی آنکه ناشی از مصلحت جوئی های انسانی شده باشد به همان نقطه از حق خالص (Pure Right) می رسد که بقول یک محقق معروف اروپائی زمینهٔ مشترک تمام اقوام متمدن بشمارست.


- خلافت اسلامی و وظایف خلیفه :


...خلیفه هر کس بود،خواه از خلفای راشدین و خواه از امویها و عباسیان،کار عمده اش غیر از دفاع و حمایت از حوزهٔ اسلام نظارت بود در اجراء احکام شریعت.

با وفات پیغمبر،وحی - که منشأ قانون بود - منقطع گشت اما خلیفه که جانشین پیغمبر به شمار می آمد می بایست بر اجراء سنت و شریعت نظارت کند.


- حکومت اسلامی،مطلق (استبدادی و مستبد) نبود:


...خلیفه در غالب امور با صحابه و یاران مشورت می کرد و اگر هم به حرف آنها گوش نمی داد حکومتش مطلق نبود و چیزی آن را محدود می کرد - شریعت.

بدینگونه، شریعت قانون واحدی بود که از امیر المؤمنین تا فقیر ترین مرد مسلمان همگی مکلف به اطاعت از آن بودند.

در واقع اسلام با قانون واحدی که منشأ اصلی آن وحی الهی بود بر سراسر قلمرو خویش بیکسان حکومت می کرد و اسلام مرد چیزی نبود جز تسلیم وی به این قانون.»


منبع:کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب،انتشارات امیر کبیر،۱۳۸۶،فصل۲۰،ص ۱۳۸ تا ۱۴۲






  • حسین عمرزاده

سوتچی امام (به ترکی :Sütçü İmam
) با نام اصلی امام علی،متولد ۱۸۷۱ میلادی و از ائمه مسجد چینارلی از مساجد استان "قهرمان مرعش (قهرمان ماراش)" در جنوب ترکیه بود.
مردم نام وی را به دلیل آنکه با فروش شیر گذران زندگی می کرد سوتچی امام (امامِ شیر فروش) نهاده بودند.
در دوره زندگی وی،استان قهرمان مرعش در اشغال فرانسوی ها بود و اداره شهر را نیز ارامنه بر عهده داشتند.
در ۳۱ اکتبر سال ۱۹۱۹ سه زن برقعه (روبند/نقاب زنانه) پوش ترک که از حمام خارج شده بودند مورد حمله چند سرباز ارمنی و فرانسوی قرار می گیرند.
سربازان خطاب به زنان ترک می گویند که «اینجا دیگر از آن ترکها (مسلمانان) نیست و در خاک فرانسه نمی توان با برقعه رفت و آمد کرد» و برقعه زنان را پاره می کنند.
اولین فردی که به آنان اعتراض می کند چخماقچی سعید است که ضمن کافر زاده خطاب کردن سربازان فرانسوی و ارمنی،به سوی آنها هجوم می برد اما مورد اصابت گلوله سربازان قرار گرفته و در آنجا شهید می شود.
در این هنگام سوتچی امام سلاح خود را کشیده و یکی از سربازان را به قتل می رساند.


در اول نوامبر سال ۱۹۱۹ مراسم تشییع جنازه بزرگی برای سرباز ارمنی مقتول ترتیب داده می شود و سربازان فرانسوی - ارمنی به دنبال سوتچی امام می گردند اما او را نمی یابند.
درگیری سوتچی امام با اشغالگران فرانسوی و سربازان ارمنی جرقه مبارزات مردم قهرمان مرعش با استعمار فرانسه را می زند و وی را آغازگر مبارزه مردم قهرمان مرعش با اشغال فرانسه می دانند.
درگیری ای که در نهایت به عقب نشینی سربازان فرانسوی از قهرمان مرعش و پایان اشغال این منطقه از سوی نیروهای خارجی ختم می شود.


وی در ۲۲ نوامبر سال ۱۹۲۲ به هنگام شلیک توپ به مناسبت اعلام خلافت سلطان عبدالمجید مجروح شده و بر اثر این جراحت جان خود را از دست می دهد.مقبره وی در حیاط مسجد چینارلی قرار دارد.
دانشگاه قهرمان مرعش به یادبود نام وی،دانشگاه سوتچی امام نام گرفته است.

پی نوشت:به اشتراک گذاری تصویر مجسمه ها،به معنای تایید مجسمه سازی نیست.
  • حسین عمرزاده
اوضاع سیاسی،اجتماعی جامعه مسلمین - قسمت سوم / جایگاه زن در اسلام:
دکتر زرین کوب - کتاب کارنامه اسلام :


«زن نیز،بر خلاف مشهور،در قلمرو اسلامی وضعش اسارت آمیز به نظر نمی آمد.
در بین زنان مسلمان کسانی بودند که در امور اجتماعی و حتی کارهای راجع به حکومت نیز از خود لیاقت نشان دادند؛بعضی از آنها ملکه یا نایب السلطنه بودند.
نام امثال ترکان خاتون،آبش خاتون،شجرة الدرر،و امثال آنها در تواریخ محلی مسلمین هست.
بعضی از زنان در امور اجتماعی نیز قابلیت و لیاقت نشان می دادند.
سکینه دختر حسین بن علی مجالس ادبی و سیاسی داشت و اشعار گویندگان مختلف را می شنید و نقد می کرد.
...با اینهمه،علاقه به خانواده و امر تربیت زن را پایبند خانه می داشت اما این پایبندی اسارت و حقارت نبود.
در حقیقت زن مسلمان از جهت امنیت - امنیت اقتصادی - مخصوصا از زنان بسیاری از نواحی اروپا وضع بهتری داشت؛زیرا می توانست در مال خود تصرف و دخالت کند و شوهر یا طلبکارانش حق نداشتند در دارائی او مداخله کنند.
بعلاوه،تسهیلاتی که اسلام در امر ازدواج مقرر می داشت زن را،هم از ورطه فحشاء دور نگه می داشت هم از بی عفتی هائي که لازمه محدودیت های غیر طبیعی بود.
بدینگونه،چند همسری (Polygamy) مسلمین تا حدی یک مبارزه ضد فحشاء بود،و زن مسلمان نیز - مادام که از شوهر عدالت می دید - آن را به هیچ وجه یک نوع ظلم و خفت در حق خویش تلقی نمی کرد.
جامعه یی چنین که در آن نه زن مورد تعدی بود نه برده،و حتی اقلیت های دینی و مذهبی نیز از آسایش برخوردار بودند،برای نظم و عدالت خویش می بایست از یک قانون عالی بهره مند باشند - چنانکه بود.
این قانون عبارت بود از شریعت.»

منبع:کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب،انتشارات امیر کبیر،۱۳۸۶،فصل۲۰،ص ۱۳۷ و ۱۳۸



  • حسین عمرزاده

اوضاع سیاسی،اجتماعی و اداری مسلمین - قسمت دوم / حقوق برده در اسلام:

دکتر زرین کوب - کتاب کارنامه اسلام:



«نسبت به بردگان نیز معامله مسلمین همراه با تسامح بود و مسالمت.

وقتی از بردگی در اسلام صحبت می شود نباید ماجرای اسپارتاکوس یا داستان کلبه عمو تام را به خاطر آورد.

اگر اسلام برده داری را پذیرفت چنان انسانیتی را نسبت به بردگان توصیه کرد که در جامعه اسلامی برده تا حدی بمثابه عضو خانواده تلقی می شد.

پیغمبر،بموجب روایات،آن کس را که بنده خویش را بزند از بدترین مردم خوانده بود.

...در واقع تجارت برده در همان ایام،هم نزد یهود معمول بود و هم نزد نصارا.

...وضع یک برده در نزد مسلمین با وضع او در نزد یهود و نصارا طرف نسبت نبود.

نزد یهود مردی که با کنیز درم خریده خویش می آمیخت عملش زنا محسوب می شد و زن او حق داشت آن کنیز را بفروشد و از خانه خویش دور کند چنانکه نزد نصارا هم فرزندی که از یک کنیز برای مرد به دنیا می آمد،برده بود.گویی گناه زنای پدر را به گردن خویش داشت.در صورتیکه نزد مسلمین،نه فرزند آن وضع حقارت آمیز را داشت نه مادرش.مرد حق نداشت ام ولد را بفروشد و او بعد از مرگ خداوند خویش آزادی نیز می یافت.

در بین خلفا و سلاطین اسلامی بسیار بودند کسانی که مادرشان برده بود - ام ولد.

از بین ممالیک - بندگان درم خرید - بعضی ها در غزنه،هند،و مصر مکرر سلطنت های مهم بوجود آوردند و اینهمه نشان می دهد که در قلمرو اسلام برده به هیچ وجه عرضه سرنوشتی از نوع سرنوشت بردگان امریکای عهد لینکلن نمی شد.»


منبع:کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب،انتشارات امیر کبیر،۱۳۸۶،فصل۲۰،ص ۱۳۶ و ۱۳۷



  • حسین عمرزاده

اوضاع سیاسی،اجتماعی و اداری جامعه مسلمین - قسمت اول:


سعی می کنند به مردم القا کنند اسلام و حکومت اسلامی،خلا سیاسی اجتماعی (یا بنا بر ادعا:کمبود سواد و راهکار) دارد و نمی تواند حکومت کند و حتما حکومتش به خصوص در زمینه سیاست،اقتصاد،آزادی عقاید و آنچه تحت عنوان حقوق بشر مدعی آن هستند با شکست مواجه خواهد بود و به هر طریقی در قدم اول برای اسلام ستیزی،با اسلام سیاسی (که بخشی اساسی و موفق از شریعت و مجری اجرا و تطبیق آن است) مخالفت می کنند و می گویند بهتر آن است که اسلام فقط در مساجد و کنج خانه ها باشد!

در این بین،اسلام ستیزان ایرانیِ غرب زده که به نوعی در هنگام گفت و گو نام دکتر زرین کوب را همیشه بر زبان دارند،آمریکا و اروپا را به عنوان سرمشق و الگو معرفی می کنند.

می خواهیم با قلم دکتر زرین کوب در مورد وضعیت سیاسی و اجتماعی مردم در جامعه تحت مدیریت حکومت اسلامی بخوانیم و بدانیم.


او در کتاب کارنامه اسلام می نویسد:




«وسعت کم سابقه قلمرو اسلامی و تنوعی که از لحاظ اقلیم،نژاد،آداب،و رسوم گونه گون در جامعه وسیع مختلط اسلامی وجود داشت اداره چنین توده عظیم انسانی را دشوار می کرد و توفیق بزرگ مسلمین درین نکته بود که تمام این قلمرو پهناور را با یک قانون واحد اداره می کردند - شریعت اسلامی.

در واقع نزد مسلمین دین و قانون یک چیز بود - شریعت.

حتی سیاست و اداره نیز لا محاله از لحاظ نظری تابع شریعت بود.

...در طرز اداره حکومت اسلامی آنچه برای دنیا تازگی داشت انطباق آن بود با شریعت و وجود روح اخلاص و اخلاق بود در آن. بر خلاف جامعه عربی - جامعه جاهلیت - که مبتنی بر انساب و پیوندهای خویشاوندی بود،جامعه اسلامی بر اساس اخوت دینی قرار داشت.

...پیغمبر فضیلت را در تقوی اعلام کرده بود و این کسانی که به نام موالی خوانده می شدند غالبا در علم و تقوی نیز،مثل مراتب اداری،می توانستند فضیلت واقعی خود را در جامعه اسلامی احراز کنند.

...در جامعه اسلامی همیشه عامه مسلمین همان اصل اخوت اسلامی را اساس عمل می دانستند و امتیازات عناصر حاکمه و همچنین تعصبات شعوبی ضد آن را نیز به چشم یک تجاوز به قلمرو اخوت اسلامی می دیدند.

طبقه،به آن معنی که در روم قدیم و ایران ساسانی بود نزد مسلمین وجود نداشت.

حتی رفتار با اهل کتاب و یا بردگان نیز چنان با تساهل و مدارا توأم بود که ازین حیث جامعه اسلامی هنوز می تواند سرمشق خوبی برای آمریکا و آفریقای جنوبی باشد.

...در جامعه اسلامی استثمار طبقاتی آن شکل غیر انسانی را که در جامعه فئودال اروپا داشت نمی شناخت.

...اهل مذاهب اربعه - حنفی ها،شافعی ها،مالکی ها،و حنبلی ها - اگر در فروع مسائل با یکدیگر بعضی اختلافات داشتند غالبا با ذمی ها رفتارشان با تساهل و تسامح نسبی بی سابقه یی همراه بود.

حتی از زمان دوره اموی بقسمی از وجود این ذمی ها - خاصه نصارا - در امور اداری با تسامح و گشاده نظری استفاده می شد که از هیچ حیث برای آنها در قلمرو اسلام جای نگرانی نمی ماند.

در قلمرو اسلام وجود اقلیت های یهودی و مسیحی - به عنوان اهل کتاب - قابل تحمل بود اما مسیحیت قرون وسطی،در اندلس و سیسیل صقلیه نمی توانست اقلیت مسلمان را در داخل قلمرو خویش تحمل کند و بعد از سقوط قدرت مسلمین در اندلس و سیسیل،زندگی در قلمرو مسیحیت برای مسلمین تحمل پذیر نمی توانست باشد.

اگر اسلام در هرجا:در فرانسه،در سیسیل،در اسپانیا با شکست نظامی روبرو گشت و تدریجا آن سرزمینها را ترک کرد و در داخل قلمروخویش انزوا جست سببش عدم تسامح مسیحیت بود در تحمل اقلیت های دینی در قلمرو خویش.

از این روست که معامله مسلمین با این اقلیت ها از هر حیث قابل تحسین بود و در خور اعجاب.

این اقلیت ها در جامعه اسلامی تا حد امکان در حمایت قانون بودند - در حمایت شریعت.

در اجرای مراسم دینی خویش تا آنجا که معارض حیات اسلام نباشد غالبا آزادی کافی داشتند.

اگر جزیه یی از آنها دریافت می شد در ازاء معافیتی بود که از جنگ داشتند و در ازاء حمایت و امنیتی که اسلام،به آنها عرضه می کرد.

بعلاوه،این جزیه سالیانه از یک تا چهار دینار بیش نبود و ان را هم از کسانی اخذ می کردند که توانایی حمل سلاح داشتند.

از راهبان،زنان،و نا بالغان جزیه نمی گرفتند و پیران،کوران،عاجزان،فقیران،و بردگان از آن معاف بودند.»


منبع:کارنامه اسلام،عبدالحسین زرین کوب،انتشارات امیر کبیر،۱۳۸۶،فصل۲۰،ص۱۳۶-۱۳۵و۱۳۴




  • حسین عمرزاده