| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

عرض سلام و ادب
به این وبلاگ خوش آمدید

نکته:مطالبی که فاقد منبع هستند لزوما نوشته های شخصی اینجانب نیستند.
کپی و نشر مطالب،بدون ذکر منبع (یعنی بدون ذکر نام این وبلاگ) کاملا آزاد است.
صمیمانه پذیرای هرگونه پیشنهاد و انتقاد هستم
لذا به این منظور می توانید از بخش نظرات،در انتهای هر پست استفاده نمایید.
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیب

Instagram:@H.Omarzadeh

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشکانیان» ثبت شده است

تَنسَر،روحانی بزرگ زرتشتی و صاحب بالاترین مقام هیربدان در دوران ساسانیان،در مورد حکومت اشکانیان می گوید:

نامه تنسر

«و چهارصد سال بر آمده بود تا [جهان پر بود از] وحوش و شیاطین آدمی صورت بی دین و ادب و فرهنگ و عقل و شرم.

قومی بودند که جز خرابی و فساد جهان ازیشان چیزی ظاهر نشد،و شهرها بیابان شده و عمارات پست گشت.»

نامه تنسر

منبع:نامه تنسر به گشنسب،تصحیح مجتبی مینوی،انتشارات خوارزمی،ص۹۳

پی نوشت:

آیا جریانات باستان گرای اسلام ستیز،او را هم وطن فروش خواهند دانست؟!

  • حسین عمرزاده

پروفسور کریستین سن،مواردی از امتیازات پادشاهان ایران پیش از اسلام/اشکانی،را بر می شمرد که اگر عینک تعصب از چشم برداشته شود،می بینیم که؛جز یک سری تجملات مفرط برخواسته از روحیه خودشیفتگی،سرگرمی های دیکتاتور منشانه ای همچون نگهداری حیوانات وحشی جهت شکار و لذت جویی بی قاعده و ثروت اندوزی شخصی،نیستند.

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«از جمله امتیازات شخص شاهنشاه این بود که دیهیمی بلند بر سر می گذاشت و بر تختی زرین می خفت.

...در قصر سلطنتی تیسفون تختی از زر موجود بود.

...پادشاهان اشکانی،مانند هخامنشیان محل هایی به نام «فردوس» تعیین کرده بودند،که در آن شیر و خرس و پلنگ برای شکار نگاه می داشتند.

در نتیجه اهمیتی که در دربارهای شرقی به حرم داده می شد،غالباً خواجه سرایان در امور کشور نفوذی قابل توجه داشتند.

وقتی که شاهنشاه سفر می کرد،جماعتی کثیر از نیزه داران نگاهبان او بودند.

به تقلید از هخامنشیان،سلاطین اشکانی هم مقرر کرده بودند که هرکس به حضور شاهنشاه شرفیاب می شود،باید هدایایی بگذراند.

خزانه خاص شاهنشاه با خزائن کشور یکی بود.در خزانه پادشاه خراج کشورها جمع می شد و ثروتی هنگفت در این گنج ها گرد می آمد.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۳۷-۳۸

  • حسین عمرزاده

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

پروفسور کریستین سن در مورد ارتباط پادشاه اشکانی با مردم می نویسد:

«معمولاً کسی به شاهنشاه دسترسی نداشت.»۱

عجیب هم نیست.چرا که اغلب پادشاهان ایران پیش از اسلام،وفق خوی دیکتاتوری،ادعای خدایی داشتند و مردم عادی را در سطح خود نمی دیدند.علاوه بر این،آنقدر درگیر تجملات مفرط و عیش و نوش و وقت گذرانی با آن تعداد افسانه ای از زنان و همخوابگان بودند که مسلما دیگر وقت و حالی برای اختصاص دادن به مردم و مشکلات آنها باقی نمی ماند.

از طرفی هم طبق مقررات اشکانیان،به تقلید از هخامنشیان،هرکسی که به درگاه پادشاه شرفیاب می شد ملزم به تقدیم هدایا بود!حال چطور ممکن بود به فرض دسترسی آسان به شخص پادشاه،مردم متقاضی که مطمئنا اکثرا بینوا هستند و برای حل مشکلات مراجعه کرده اند،بتوانند تحفه ای که در خور شأن پادشاه باشد تهیه و آن را تقدیم کنند تا گوشی شنوا و شاید راه حلی برای مشکلات بیابند؟!

مشکل امنیت جانی هم موضوع دیگری است.زیرا همچنانکه قبلا بیان شد وقتی پادشاه در بین خانواده احساس امنیت نمی کرده،پس ممکن نبوده با وجود آن همه فاصله از مردم و نبود محبوبیت در بین آنها،تضمین جانی هم داشته باشد.

دکتر زرین کوب چه زیبا از این دوران و تفاوت عیان آن با حکومت اسلام می نویسد:

«در روزگاری که مردم ایران خسروان خویش را تا درجه خدایان می پرستیدند و با آنها از بیم و آزرم رویاروی نمی شدند و اگر نیز به درگاه می رفتند پنام در روی می کشیدند،چنانکه در آتشگاه رسم بود،عربان ساده دل وحشی طبع با خلیفه پیغمبر خویش،که امیر آنان بود،در نهایت سادگی سلوک می کردند.

خلیفه با آنها در مسجد می نشست و رای می زد و آنها نیز بسا که سخن وی را قطع می کردند و بر وی ایراد می گرفتند و این شیوه رفتار و اطوار ساده ناچار کسانی را که از احوال و اوضاع حکومت خویش ستوه بودند بر آن می داشت که عربان و آیین تازه آنها را به دیده اعجاب و تحسین بنگرند.»۲

منابع:

۱) ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۳۷

۲) دو قرن سکوت،دکتر عبدالحسین زرین کوب،فانوس سپهر،۱۴۰۱،ص۷۳

  • حسین عمرزاده

آیا معقول است از کسی که به خاطر قدرت،در حق خانواده خود رحم و شفقت روا نداشته،انتظار داشت با دیگران از روی مهربانی و عدالت رفتار کند؟!

بنیاد پادشاهی های ایران پیش از اسلام بر روی برادر کشی ها،پدر کشی ها و قتل عام های بی رحمانه بنا شده بود و از این روی نمی توان انتظاری جز وجود استبداد در برابر ملت داشت.

سلاطین اشکانی هم از این نوع رفتار قدرت طلبانه و خود خواهانه با اطرافیان مستثنی نبودند و از اساس،اختیارات آنها محدود به قانونی نبود.

در بسیاری مواقع حتی به سرداران سپاه،که در حقیقت برای پادشاه شمشیر می زدند هم رحم نمی شد!

همچنانکه «سورن» فرمانده مشهور اشکانی هم،نه به دست دشمن خارجی،بلکه به دلیل حسادت پادشاه و به دستور پادشاه به قتل می رسد!

پروفسور کریستین سن:

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«سلطنت اشکانیان،اگرچه هرگز به قدرت و ثبات سلطنت هخامنشی نرسید،اما صورتاً حکومت آنان استبدادی بود.

اختیارات شاهنشاه محدود به قانونی نبود و اگر بخت و اتفاق با او یار می شد و موانع را از میان بر می داشت،با کمال استبداد و خودسری فرمانروایی می کرد.

ترس شاهنشاه مخصوصاً از افراد خانواده خود بود،زیرا که ایرانیان با احترام ذاتی و تقریباً مذهبی سلطنت را حق خاندان شاهنشاهی می دانستند و بنابراین بزرگان جرأت نداشتند،قبل از یافتن یکی مدعی سلطنت از تخمه اشکانی،علم مخالفت با شاه را برافرازند.

به همین جهت سلاطین اشکانی بی رحمانه افراد خاندان خود را می کشتند.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۳۷

  • حسین عمرزاده

سردار نمونه اشکانی که در نزد اسلام ستیزان باستان گرا،«خالق جنگ های پارتیزانی!» نامیده می شود،علاقه عجیبی به آرایش و شمایل زنانه داشت و حتی در جنگ هم نمی توانست از زن بارگی و فساد دست بردارد!

پروفسور کریستین سن می نویسد:

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«در روز نبرد خود را می آراست و زینت می کرد و در پیشاپیش سپاه خود قرار می گرفت.«دلیری او به حدی مشهور بود،که با وجاهت زنانه او نمی ساخت،زیرا که سورن بنابر رسم مادها روی خود را سرخاب می مالید و آرایش می کرد و گیسوان خود را به دو قسمت می نمود،اما سایر پارت ها گیسوان را به رسم سگ ها بلند و ژولیده می گذاشتند تا هیبتی وحشتناک داشته باشند.»

سورن حرم خود را همراه می برد و در عین جنگ شب ها را به عیش و نوش و شرابخواری و استماع موسیقی و آواز و عشقبازی می گذرانید.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۳۶-۳۷

  • حسین عمرزاده

وقتی سخن از ایران پیش از اسلام به میان می آید،اسلام ستیزان باستان گرا،همواره از عظمت و جلال شاهان باستان و حقوق و جایگاه آنچنانی زن در آن ایام می گویند.که البته اگر شکوه و جلالی هم بوده (از نظر نظامی یا نوع لباس و زیور آلات)،حاصل مالیات ها و دسترنج مردم بوده است.

پروفسور کریستین سن،درباره تجملات مفرط یکی از سرداران مشهور اشکانی به نام سورن که «نمونه کامل امرای دولت اشکانی است» می نویسد و آنچه لازم به ذکر است در این گونه مواقع نباید انتظار انصاف و یا حتی داشتن بینایی از این اسلام ستیزان و مدعیان دروغین دفاع از حقوق زنان (فمنیست ها) داشت.وقتی که می خوانیم فقط 200 ارابه مخصوص حمل همسران و همخوابگان این سردار اشکانی بوده!

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«نمونه کامل امرای دولت اشکانی «سورن» است،که خصم کراسوس رومی بود و پلوتارخس در حق او چنین می نویسد:«سورن در ثروت و بزرگی و افتخار بعد از شاهنشاه شخص اول ایران بود.از حیث فضیلت و لیاقت سرآمد پارتیان به شمار می آمد.از لحاظ بلندی بالا و حسن اندام مانند نداشت*.

هنگام لشکرکشی هزار شتر بار و بنه او را می برد و دویست ارابه مخصوص حمل همسران و همخوابگان او بود.

هزار سواره زره پوش و عده بیشتری سرباز سبک اسلحه در رکاب او می رفت،زیرا او روی هم ده هزار سوار داشت،که قسمتی از گماردگان و قسمتی از بندگان او بودند.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات نگاه-۱۳۸۴،ص۳۶

*این حسن اندام و بلندی بالا هم البته خود جای بحث دارد که در پست:وجاهت زنانه و عادت به فساد سورن،بیان شده است.

  • حسین عمرزاده

در ایران پیش از اسلام،هرگاه پادشاه در مورد قدرت خود،"احساس" خطر می کرد نه تنها خود را مجاز به قتل عام افراد می دانست بلکه املاک و دارایی های آنان را نیز مصادره می کرد!

حال تصور کنید؛وقتی با اطرافیان خود و به اصطلاح طبقه اشراف این چنین رفتار می کردند با مردم عوام چه برخوردی می شد؟!

پروفسور کریستین سن:

نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«هر وقت که پادشاه قدرت داشت،خانواده نجبایی را که خطرناک می دید قتل عام می کرد و املاک و اقطاعات آنان را از آن دولت می نمود.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات‌نگاه-۱۳۸۴،ص۳۵

  • حسین عمرزاده

 

روحانیون زرتشتی در حکومت های ایران پیش از اسلام نفوذ داشتند و این نفوذ تا حدی بود که حتی به قلم پروفسور کریستین سن،تنفیذ و تایید نهایی حکم پادشاهی در دوره اشکانی،پس از انتخاب سنا،به دست همین قشر،تحت عنوان "انجمن دانایان و مغان" انجام می شد.

| نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«همچنین قراینی در دست است که انجمن دیگری هم بر پای بوده و آن را مجمع «دانایان و مغان»می توان نامید.

سلاطین اشکانی رأی آنان را در امور محل اعتنا قرار می داده اند و ظاهراً در حوادث مهم به وسیله فتوای دینی مداخلاتی می نموده اند.»

در پاورقی نیز می خوانیم : «استرابو می گوید:انتخاب شاهنشاه همیشه در این دو انجمن صورت می گرفت.به عقیده من مفهوم آن این است که اول «شورای خویشاوندان» («سنا») پادشاه را معین می کرده و بعد این انتخاب در انجمن دانایان و مغان تأیید می گردیده است.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات‌نگاه-۱۳۸۴،ص۳۲

  • حسین عمرزاده

در روش حکومت در ایران پیش از اسلام-اشکانی،چنانچه در انتخاب پادشاه،اختلافی پیش می آمد تدبیر و چاره متمدنانه بزرگان چه بود؟

پروفسور کریستین سن:

| نکاتی از کتاب ایران در زمان ساسانیان

«در این عهد هرگز مقام سلطنت کاملاً تابع طرز ملوک الطوایفی نبود و حق انحصاری خاندان اشکانی محسوب می شد.با این قید که لزوماً سلطنت از پدر به پسر نمی رسید.

پس از مرگ پادشاه بزرگان جانشین او را به دلخواه خود معین می کردند،و اگر اختلافی می افتاد،شمشیر در میانه حکم می شد.هر طایفه یکی از شاهزادگان اشکانی را اختیار کرده،برای رسانیدن او به مقام شاهنشاهی مجاهده می نمود.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات‌نگاه-۱۳۸۴،ص۳۰-۳۱

  • حسین عمرزاده

حکومت خان سالاری،به اصطلاح امروزی:فئودالیک یا همان تیول داری باستانی جزئی مهم از دوره هایی درتشکیلات اجتماعی،اقتصادی و سیاسی ایران پیش از اسلام بوده است.

نظام ارباب رعیتی (برده) ای که اعظم تیول داران و راس خان ها،پادشاه بود و آنچه در خور توجه است بردگی کشاورزانی است که در آن زمین ها،هم کار می کرده اند و هم در مواقع نیاز،چه به نفع پادشاه و چه برعلیه او (به خواست زمین دار)،باید شمشیر می کشیدند و در جنگ ها شرکت می کردند.

پروفسور کریستین سن درباره نظام ملوک الطوایفی اشکانی و بردگی کشاورزان می نویسد:

| نکاتی از کتاب:ایران در زمان ساسانیان

«...در این طبقه،یعنی نزد ویس بدان،مرکز ثقل دولت قرار داشت،که گماردگان (تیولداران) بزرگ و معتبر شاهنشاه به شمار می آمدند و اتباع خود را برای جنگ با دشمنان شاه و گاهی نیز برای در افتادن با خود او مسلح می ساختند.

مثلا سورن ده هزار سوار که همه از بندگان او بودند،به جنگ کراسوس برد.

از این مطلب چنین بر می آید که در آن وقت کشاورزانی که موظف به خدمت جنگی بودند،در تحت تسلط صاحبان مقتدر تیول و املاک دولتی به نوعی بندگی دچار بودند.»

منبع:ایران در زمان ساسانیان،آرتور‌کریستین‌سن،رشید یاسمی،انتشارات‌نگاه-۱۳۸۴،ص۳۰

  • حسین عمرزاده