| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

عرض سلام و ادب
به این وبلاگ خوش آمدید

نکته:مطالبی که فاقد منبع هستند لزوما نوشته های شخصی اینجانب نیستند.
کپی و نشر مطالب،بدون ذکر منبع (یعنی بدون ذکر نام این وبلاگ) کاملا آزاد است.
صمیمانه پذیرای هرگونه پیشنهاد و انتقاد هستم
لذا به این منظور می توانید از بخش نظرات،در انتهای هر پست استفاده نمایید.
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیب

Instagram:@H.Omarzadeh

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۰۰ مطلب با موضوع «دانش عمومی» ثبت شده است

استنباط فاروق از قرآن و احادیث، این بود که تمام رذایل اخلاقی و مفاسد اجتماعی -از کفر و پوچ‌گرایی گرفته تا قتل و جنایت و بی‌عفتی و دزدی و دروغ و تملّق و بدبینی و خودبینی و...- عموماً در فضای مسمومِ بی‌عدالتی و ستم و استثمار و بهره‌کِشی رشد و پرورش پیدا می‌کنند. به همین دلیل، تمام قدرت و امکانات و نبوغ و فراست خود را در گسترش عدالت اجتماعی صرف نمود.


در قرون قبل از اسلام، محدوده‌ی اجرای عدالت، بسیار کم‌عرض‌وطول شده بود و فقط گوشه‌ی کوچکی از مسایل اقتصادی و حقوقی را دربر داشت (مانند رسیدگی به سرقت‌های آشکار، غصب اموال، خونریزی‌های نابه‌حق و...).


ولی اینکه اکثریت افراد جامعه از منابع طبیعی (آب، معادن، مراتع و جنگل‌ها) محروم شوند؛ با وجود لیاقت و شایستگی، از اداره‌ی امور جامعه و مزایای کار و فعالیت خویش بی‌بهره بمانند؛ به بهانه‌ی اختلاف رنگ، زبان، نژاد و ملیت از حق انتخاب عقیده و مراسم دینی خود منع شوند؛ از راه احتکار و ربا و قمار، استثمار شوند و خون‌شان مکیده شود و به‌صورت برده و بنده‌ی سرمایه‌داران و فئودال‌های خون‌آشام درآیند و در تار و پود دیوان‌سالاری و بروکراسی اداری، به برده‌های ذلیل، بی‌ارزش و مظلومِ کارمندانِ عالی‌رتبه‌ی دولت‌ها درآیند، هیچ‌کدام از این محرومیت‌ها و مظلومیت‌ها، ظلم و ستم به حساب نمی‌آمد و حتی خود ستم‌دیدگان هم بر اثر ناآگاهی از حقوق خویش، این مسایل را ستم به شمار نمی‌آوردند!


بنابراین جای هیچ تعجبی نبود که قبل از اسلام، انوشیروان ساسانی و شاه حمورابی و کوروش هخامنشی را شاهان دادگر و عدالت‌خواه می‌نامیدند!!!


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۵۴۶ |ماموستا عبدالله احمدیان (رحمه‌الله)

  • حسین عمرزاده

هیچ مردمی را همانند مسلمانان قرون اولیۀ اسلام نمی‌یابی که عاشق خواندن و کتاب باشد..


چنان‌که جاحظ دکان صحافی‌ها را شبانه اجاره می‌کرد بدین خاطر که تا صبح در آنجا به مطالعه بپردازد!


و اسحاق بن راهویه امام حدیث با بیوه‌زنی بدین دلیل ازدواج کرد که کتاب‌های امام شافعی را داشت!


و عالم نحو "ابن خشاب" بر صحافی‌ها گذشت و چندین کتاب را با قیمت ۵۰۰ دینار معامله کرد اما پول کافی برای پرداخت نداشت لذا خانه‌اش را فروخت تا بهای کتابها را بپردازد!


ابن جوزی بیش از ۲۰ هزار جلد کتاب خواند...


و در کتابخانه خلیفه مستنصر بالله، ۶۰۰ هزار کتاب وجود داشت!

  • حسین عمرزاده

هرودوت، مصریان را نخستین کسانی می داند که، برای خدایان، قربانگاه و مجسمه و معبد برپا کرده‌اند، مردم مصر وقتی می‌خواستند گاوی را قربانی کنند، قبلاً کاهنی می‌بایست آنرا آزمایش کند، اگر بر روی بدن حیوان حتی یک پشم سیاه دیده می‌شد آنرا ناپاک می‌دانستند،‌این کاهن، حیوان را خوابیده و ایستاده خوب وارسی می‌کرد، زبان آنرا بیرون می‌کشید تا آلودگی یا پاکی آنرا تشخیص دهد و نیز توجه می‌کرد که پشم‌های دم حیوان بطور عادی روئیده باشد، هرگاه حیوان از تمام این معایب معاف شد، آنرا با نواری از پاپیروس که به دور شاخ هایش می‌پیچیدند مشخص می‌کرد، بعد روی آن خاک رس چرب پاشیده به مهر خود مهمور می‌کرد هرکس گاوی را بدون این نشانه‌ها قربانی می‌کرد محکوم به مرگ بود، برای قربانی کردن، حیوان را نزدیک محراب قربانگاه می‌بردند، آتش می‌افروختند و در حالی که نام خدای را بر زبان می‌آوردند شراب بر سر حیوان می‌ریختند و بعد آنرا خفه می‌کردند و سرش را می‌بریدند، آنگاه بر سر بریده حیوان لعنت و نفرین نثار می‌کردند و آنرا نمی‌خوردند، اصطلاحی که برای نفرین و لعنت بکار می‌بردند این بود که هر بلایی که قرار است متوجه قربانی‌کنندگان یا سرزمین مصر گردد متوجه آن سر شود، پس از آنکه پوست گاو را می‌کندند و دعا می‌خواندند احشاء حیوان را خالی می‌کردند ولی دل و پیه و جگر و چربی را در بدنش باقی می‌گذاشتند، آنگاه پاها و رانها و کتف و گردن حیوان را جدا می‌کردند و باقیمانده اندام حیوان را از نانی که از آرد خالص فراهم شده بود و از عسل و کشمش و انجیر و کندر و صمغ و دیگر معطرات پر می‌کردند سپس روغن زیادی بر روی آن ریخته آنرا می‌سوزاندند، پیش از اهداء قربانی روزه می‌گرفتند و در موقعی که قربانی می‌سوخت همه حاضران خود را می‌زدند، پس از آنکه خود را به قدر کافی می‌زدند ضیافتی بزرگ ترتیب می‌دادند و آنچه را که از حیوانات قربانی باقی‌مانده بود می‌خوردند.


مصریان، فقط گاوها و گوساله‌های نر را قربانی می‌کردند و حق نداشتند گاوهای ماده را قربانی کنند زیرا آنها به خداوند ایزیس (زن ازیریس) اختصاص داشتند از تمام چهارپایان فقط گاو ماده بود که عموم مصریان احترام زیادی به آن معمول می‌داشتند.


پاره‌ای از مردم مصر، برای خدایان خود بز و پاره‌ای دیگر گوسفند قربانی می‌کردند، اهالی تب از مردم مصر، میش را قربانی نمی‌کردند و آنرا حیوان مقدسی می‌دانستند و با وجود این هرسال یکبار در روز جشن زئوس میشی می‌کشتند و تمام کسانی که به معبد آنجا وابسته بودند، به عزاداری، سینه می‌زدند و سپس آن را در تابوت مقدسی قرار می‌دادند، هرودوت، خوک و گاو نر و گوساله و بز و غاز را تنها حیواناتی می‌داند که مردم سراسر مصر حق داشتند آنها را قربانی کنند، خوک را حیوانی ناپاک می‌دانستند، خوکبانها تقریباً مطرود بودند و بغیر از خدای (سلنه) که ظاهراً همان ایزیس بوده، و ازیریس، برای هیچ خدای دیگر خوک قربانی نمی‌کردند.


وقتی مصریان در شهر سائیس جمع شدند، در شبی که مراسم قربانی انجام می دادند، چراغ‌های زیادی در هوای آزاد برمی‌افروختند که در تمام شب می‌سوخت، این جشن را جشن چراغانی می‌نامیدند، آن دسته از مصریان که نمی‌توانستند در این مجلس شرکت کنند همین که شب فرامی‌رسید چراغهای خود را روشن می کردند، به طوریکه نه تنها در سائیس بلکه در سراسر مصر، چراغها می‌سوخت، بسیاری از این مراسم قربانی با نواختن نی و ساز و آواز و باده‌گساری همراه بود.



خئوس، فرعون معروف مصر (سازنده بزرگترین اهرام، در حدود ۲۸۰۰ سال قبل از میلاد) معابد را بست و مصریان را از اهداء قربانی منع کرد ولی فرزندش میکرینوس، در هنگام پادشاهی خود، اعمال پدر را تقبیح و معابد را گشود و مردم مصر را که دیگر خسته شده بودند، و در نهایت فقر می‌زیستند، آزاد گذارد که به کار خود بپردازند و قربانی اهدا کنند، این رفتار او موجب شد که مصریان بین تمام پادشاهانی که تا آن روز بر آنها سلطنت کرده بودند او را بیش از دیگران بستایند، قربانگاه های مصر جزء معابد بود و پاره‌ای از آنها دارای چند قربانگاه بودن، در این سرزمین نیز، قربانی انسانی بندرت وجود داشته است، یکی از فراعنه مصر (امیخوتپ دوم) وقتی آزادی‌خواهان سوریه را سرکوب کرد هفت تن از شاهان آنجا را به اسیری به شهر تبس (تب) آورد و آنگاه شش نفر از آنان را بدست خود در راه خدای (آمون) قربانی کرد.


تاریخ هرودوت ،ویل دورانت

  • حسین عمرزاده


نیویورک تایمز (NewYork Times):


در یک روزِ کاملا معمولی، 96 آمریکایی توسّط اسلحه کشته می‌شوند.

  • حسین عمرزاده

 مسلمانان توانایی آزاد سازی بیت المقدس را داشتند، پس در سال 600 هجری بهاء الدین ابن عساکر کتابی ارزشمند و قدرتمند در فضایل جهاد نوشت، که برای صلاح الدین ایوبی ارسال شد، بعد از اتمام کتاب صلاح الدین ایوبی و ابن عساکر باهم و در کنار هم فاتحانه وارد قدس شدند.

  • حسین عمرزاده

نا امید نباش


در سال 492 هجری صلیبیان شهر قدس را اشغال کردند، و بمدت 90 سال سایه شوم آنها بر این شهر حکم فرما بود


اما این مدت طولانی هرگز سبب نشد که بار دیگر این شهر به آغوش مسلمانان برنگردد و در سال 583 هجری به دست سلطان صلاح الدین ایوبی رحمه الله آزاد گشت.

  • حسین عمرزاده


تصویری از شهر تل الربیع ۱۰ سال قبل از تغییر اسم آن به تل آویو


در فلسطین شهر زیبایی وجود داشت به اسم تل الربیع، شهر به اشغال صهیونیست‌ها درآمد و بعد از کشتار مردم آن و کوچاندن اجباری اهالی این شهر در سال 1949 میلادی تصمیم گرفتند این شهر را به عنوان پایتخت دولت صهیونیستی خود اعلام کنند و نام این شهر را از تل الربیع به تل أبیب (تل آویو) تغییر دادند.

  • حسین عمرزاده


سرهای قطع شده مسلمانان بر سر نیزه های سربازان متجاوز اسپانیائی، در جنگ های ظالمانه سال 1921 میلادی در مراکش


حال تروریست کیست؟

  • حسین عمرزاده

اسامی روزهای هفته در دوران جاهلیت قبل از اسلام در میان عرب ها

 


• شَیَّار: شنبه


• أوَّل: یکشنبه


• أهْوَن: دوشنبه 


• جُبَّار: سه شنبه


• دُبَّار: چهارشنبه


• مُؤْنِس: پنجشنبه


• عرُوبة: جمعه

  • حسین عمرزاده


قرطبه، پایتخت خلافت اموی در آندلس، واقع در جنوب اسپانیا، زادگاه مفسر بزرگ ابو عبدالله بن فرح القرطبی (امام قرطبی) صاحب تفسیر قرطبی (الجامع لأحکام القرآن ).

  • حسین عمرزاده


غرب وحشی


جوان الجزائری "احمد زبانه" اولین مسلمانی که توسط استعمارگران وحشی فرانسوی در سال 1956 میلادی توسط گیوتین سرش قطع شد.

  • حسین عمرزاده

محمد بن قاسم ثقفی فاتح پاکستان



محمد بن قاسم بن محمد بن حکم ثقفی فاتح بلاد سند و پنجاب ست که همین پاکستان کنونی می باشد، پاکستانی که اکنون از بزرگترین و پرجمعیت ترین سرزمین های جهان اسلام است، و تاریخش پر است از عزت و افتخار برای دنیای اسلام، از محمد بن قاسم ثقفی بعنوان موسس اولین دولت اسلامی در هند و سند یاد میشود، و اسم این جوان رشید و برومند در تاریخ و در رده  فاتحین بلند مرتبه اسلام نقش بسته است.

 

محمد بن قاسم ثقفی در سال ۷۲ هجری در شهر طائف در خانواده مشهور ثقفی متولد شد، جد ایشان محمد بن حکم از بزرگان ثقفی ها بود، و در سال ۷۵ هجری پسرعمویش یعنی حجاج بن یوسف ثقفی والی عام در عراق و ولایت های شرقی تابع دولت خلافت اموی تعیین شد، در زمان خلافت عبدالملک بن مروان بود که حجاج بن یوسف عمویش قاسم ( پدر محمد بن قاسم ثقفی ) را بعنوان والی بصره تعیین کرد و همین امر سبب شد که قاسم بن محمد ثقفی از همان کودکی در بین فرمانده هان و امرا و بزرگان اموی رشد یابد، در سال های بعد حجاج بن یوسف شهر واسط را بنا نهاد که پادگانی نظامی برای تجیهز سپاه امویان بود، و محمد بن قاسم از این فرصت نهایت بهره را برد و آموزش های نظامی و جنگی را بصورت کامل در این پادگان سپری نمود، تا اینکه به یکی از بارزترین فرماندهان جنگی مبدل شد در حالیکه تنها ۱۷ سال از عمرش می گذشت.

 

محمد بن قاسم ثقفی اطلاعات زیادی را از سرزمین سند ( پاکستان کنونی ) شنیده بود، و این سرزمین برای مسلمانان سرزمینی ناشناخته محسوب نمیشد، چراکه غزواتی در زمان امیرالمومنین عمر و عثمانی رضی الله عنهما در اطراف آن مناطق صورت پذیرفته بود، و در زمان خلافت امیر معاویه رضی الله عنه نیز بخش هایی نزدیک به منطقه سند فتح شده بود که از مهمترین آنها میتوان به “مکران” اشاره کرد، که تحت حاکمیت اموی ها بود.

 

تجاوز دزدان دریایی سند

 

در سال ۸۸ هجری کشتی کوچک ( باسرنشنیان عربی شامل چند زن و دختر و پدرشان ) از جزیره یاقوت (سرزمین سیلان)  جهت سفر به عراق راهی شد، و در راه پدر آنها فوت کرد و عملاً مرد و نگهبانی برای آنان باقی نماند، پادشاه سیلان این فرصت را برای نزدیکی هرچه بیشتر به عرب ها غنیمت دانست و تصمیم گرفت که این کشتی را تا رسیدن به مناطق تحت سلطه عرب ها همراهی کند، پس آن دختران و زنان را بهمراه هدایای زیادی با کشتی و بهمراه نگهبانانی به سوی حجاج بن یوسف و ولید بن عبدالملک خلیفه جدید راهی کرد، در میانه های راه و در منطقه ای الدیبل نزدیک به سرزمین سند دزدان دریایی به کشتی آنها حمله ور شدند و کشتی را به تصرف خود در آوردند، خبر به حجاج بن یوسف رسید، و نامه ای به پادشاه سند مبنی بر آزاد سازی هرچه سریعتر آن زنان و دختران نوشت، اما پادشاه در جواب نوشت که آن افراد اسیر دزدان دریایی هستند و ما تسلطی بر آنان نداریم، حجاج بن یوسف خود تصمیم به آزاد سازی آنها گرفت و دو سری افراد را مامور آزادی سازی آنها کرد یکی به رهبری عبیدالله بن نهبان و دیگری دیل البلجی که هردو این فرماندهان با سربازانشان شکست خوردند و هردو فرمانده نیز به دست خود سربازان بلاد سند (پاکستان) کشته شدند، خبر به حجاج بن یوسف رسید که نتنها دختران و زنان بلکه سربازان عربی که فرستاده بود همگی در زندان الدیبل که تحت مالکیت پادشاه سند بود اسیر هستند، و پادشاه هم بدلیل دشمنی اش با اسلام و عرب های هرگز حاضر به آزادسازی آنها نیست، این امر سببی شد که حجاج بن یوسف ثقفی تصمیم به فتح آن سرزمین بگیرد، سرزمینی که با اجازه پادشاهش و توسط دزدان دریاییش عرصه را بر مسلمانان و تجار عرب سخت کرده بود،

 

فرماندهی محمد بن قاسم ثقفی و فتوحاتش

 

حجاج بن یوسف تصمیم به فتح تمامی بلاد سند را گرفته بود پس پسرعمویش محمد بن قاسم را فرمانده کل سپاه قدرتمند خود گرداند، و با تمامی تجهیزات ممکن آنها را تجهیز کرد، و راهی میدان جنگ ساخت، پهلوان جوانمرد ما محمد بن قاسم ۱۷ ساله با ارتشی بالغ بر ۶ هزار مجاهد از عراق به شیراز لشکر کشی کرد، و در شیراز نیز ۶ هزار نیروی دیگر به او پیوستند،  و بعد از تجدید قوی در شیراز محمد بن قاسم با ۱۲ هزار نیرو مجهز به سمت شرق راه افتاد تا به منطقه مکران رسید، و بعد از طی کردن چندین شهر دیگر به دروازه های الدیبل محلی که مسلمانان در آن به اسارت در آمده بودند رسید، و بدون معطلی به آنجا حمله کردند و به راحتی آنجا را فتح کرد و محمد بن قاسم وارد الدیبل شد، بعد از شهر الدیبل محمد بن قاسم بدون معطلی شهر هارا یکی پس از دیگری فتح میکرد و هیچ شهری را فتح نمیکرد مگر آنکه همه مردمش را تکریم میکرد و آنها را به دین اسلام دعوت می داد و معابد بودایی ها و شرک خانه هایشان را نابود میساخت و شعائر اسلامی را برپا میکرد، به طوریکه نقشه منطقه را عوض کرد و تمامی آن شهرها رنگ بوی سرزمین های اسلامی را به خود گرفتند،

 

محمد بن قاسم با اخلاق نیکو، با شجاعت و دلیری در عین کم سن و سالیش توانست تمامی هندو هارا مات و مبهوت و مجذوب خودش گرداند، و همگی از فرماندهی و دلاوری و مدیریت پسری ۱۷ ساله به تعجب وامانده بودند، و طبیعتا با دیدن شخصیتش تعداد کبیری از بزرگان و سران قبایل منطقه و مردم آنجا به سپاه ایشان پیوستند تا از زور و ظلم و جور پادشاه مستبد آنها رهاییشان بخشد، که جمعیتی حدود به ۴۰۰۰ نفر از هندو ها به ارتش مسلمانان پیوست،

 

محمد بن قاسم به سوی منطقه البیرون (حیدرآباد کنونی) حرکت کرد، و با مردمش از در صلح وارد شد و آنها نیز پذیرفتند ، و از آن به بعد تمامی شهرها را تقریبا بدون درگیری فتح نمود، محمد همچنان به فتوحاتش در آن سرزمین ادامه میداد، تا اینکه در سال ۹۶ هجری توانست کل بلاد سند (پاکستان) را به زیر پرچم اسلام در آورد، و اولین دولت اسلامی سند و پنجاب را تاسیس کند، واز قبایل مختلف زرتشتی و سایر دین های مختلف آنجا به استقابل ایشان به پاس آزادسازی آنها از دست ظلم هندو ها رفتند.

 

برخلاف حجاج بن یوسف، محمد بن قاسم با رعایت عدالت و با بکارگیری تفکر و تدبیر، و عدل و کرم، توانست دل مردم آنجا را نیز بدست آورد و آن سرزمین را به مرکزی جدید برای نشر و گسترش دین اسلام و محلی برای عبادت الله متعال به یکتایی تبدیل کرد.

 

هنگامیکه قدرت و محبوبیت محمد بن قاسم در حال گسترش بود، تصمیم به فتح سرزمین هند گرفت . در حال آماده سازی سپاهی برای رفتن به هند بود که دستور از خلیفه جدید سلیمان بن عبدالملک رسید که بجای رفتن به هند به عراق برگردد و این دسیسه ای بیش نبود، با اینکه می دانست که بدلیل مخالفت هایش در سیاست های نادرست حجاج آینده تاریکی در عراق انتظار اورا میکشد اما به سمت عراق حرکت کرد، بهنگام خروج از سند جمعیت کثیری را مشاهده کرد که همگی برای ممانعت او از سفر به عراق خارج شده بودند بلکه بتوانند اورا در سند نگهدارند، که هرگز چنین حاکم عادل و مقتدری نصیبشان نخواهد شد، محمد بن قاسم در میان اشک ریختن های مردمانی که از صمیم قلب به اخلاق و منش و حکومت داریش عشق میورزیدن سند را ترک کرد، حتی هندوها و برهمایی ها نیز بخاطر بازگشت محمد بن قاسم به عراق حالت عزا و ماتم را به خود گرفته بودند،

 

محمد بن قاسم به عراق رسید و والی عراق صالح بن عبدالرحمن اورا با غل و زنجیر بدلیل دشمنی با حجاج بن یوسف ثقفی به زندان واسط فرستاد، و او را با شدیدترین و رنج آورترین شکنجه های آزار و اذیت کردند تا اینکه در سال ۹۶ هجری در حالیکه تنها ۲۴ سال سن داشت زیر همین شکنجه ها وفات نمود.

  • حسین عمرزاده


درست در زمانی که مسلمانان مشغول به ثبت و ضبط اوقات دقیق خورشید و ماه گرفتگی بودند، اروپایی ها بهنگام کسوف و خسوف فریاد زنان خود را در پناهگاه های خود پنهان می کردند زیراکه می پنداشتند  ماه و خورشید توسط غول بلعیده شده است.



شرح تصویر:


گنبد سیار یا رصدخانه کوه قاسیون یکی از اولین رصد خانه های تاریخ است که توسط مامون خلیفه عباسی  در شمال دمشق و در سرزمین شام تاسیس شد، این بنا در سال ۲۱۴ هجری تاسیس شد که تا به امروز نیز باقی ست. اولین رصدخانه تنها دو سال قبل از رصدخانه کوه قاسیون در بغداد تاسیس شده بود.

  • حسین عمرزاده


عثمان طه ...

مشهورترین خطاط دنیا 

کسی که خطش حداقل در خانه یک میلیارد و اندی مسلمان یافت می شود


وی أبو مروان عثمان بن عبده بن حسین بن طه الحلبی الکردی، مشهور به عثمان طه است که در شهر عفرین سوریه متولد شد

این خطاط کورد زبان با نوشتن مصحف مدینه مشهورشد

پدرش "شیخ عبده حسین طه" امام و خطیب مسجدی در حلب بود،


شیخ عثمان طه  بیش از ۳۰ سال است که در شهر مدینه اقامت دارد و به زبان فارسی نیز تاحدودی تسلط دارد.


عثمان طاها مدرک لیسانس رشته «شریعت اسلامی» را دارد و در زمینه زبان عربی، نقاشی و هنرهای اسلامی نیز دوره‌هایی را گذرانده و مطالعات زیادی نیز داشته است. او اجازه خطاطی را در سال ۱۹۷۳ میلادی از حامد الآمدی اهل کردستان ترکیه دریافت کرد. وی نزد خطاطان سرشناسی همچون محمدعلی مولوی و ابراهیم رفاعی در حلب و محمد بدوی دیرانی در دمشق شاگردی کرد. طاها نخستین بار در سال ۱۹۷۰ میلادی قرآنی را به خط خودش برای وزارت اوقاف و شئونات اسلامی سوریه نوشت. وی از سال ۱۹۸۸ میلادی که به عربستان سعودی مهاجرت کرد، در چاپخانه قرآن کریم ملک فهد، در مدینه مشغول به کار است. قرآن دست خط وی، به دلیل ویژگی‌های زیادی که دارد، در حال حاضر پر تیراژترین قرآن موجود در جهان است.

«عثمان طه» در مورد علت تسلطش بر زبان فارسی می‌گوید: من به خط نستعلیق فارسی علاقه زیادی دارم و هنگام تمرین بر نوشته‌های فارسی، لازم می‌شود که معنای کلمات را بفهمم و الاّ هیچ لذتی نمی‌برم از همین رو فارسی را به تنهایی یادگرفتم. دیگر اینکه استاد «امیرخانی» از ایران، دوست بنده است و من از ایشان و بعضی از دوستان، ضرب‌المثل‌های فارسی زیادی را یادگرفته‌ام.



از الله متعال مسئلت داریم در این فتنه و آشوب سرزمین شام مردم مسلمان و بی پناه عفرین و سایر مناطق را محفوظ بدارد.

  • حسین عمرزاده


شانه زنانه کم یاب و زیبا اندلسی در موزه لندن



این شانه با این زیبایی چشم نواز در ۷ قرن پیش و در مملکت پادشاهی غرناطه ( گرانادا ) به دست مسلمانان ساخته شده است. که امروزه در موزه ویکتوریا آلبرت در لندن پایتخت بریتانیا نگهداری می شود.



این شانه نشان می دهد که مسلمانان آن زمان تا چه اندازه به زنان و جایگاه آنان  اهمیت میدادند و تا چه حد هنر و علم و صنعت را در اختیار آن ها قرار داده بودند.

  • حسین عمرزاده

مسلمان شدن صلیبیان ” سنت آلبانز ” تحت تاثیر اخلاق مسلمانان:



رابرت سنت آلبانز یکی از فرماندهان نظامی صلیبیان در جنگ با مسلمانان بود، او فرمانده ای مشهور از شوالیه های معبد بود. در سال ۵۸۰ هجری رابرت سنت آلبانز عمیقا تحت تاثیر اخلاق مسلمانان و مروت آنها خصوصا شخص اول فرماندهی مسلمانان یعنی سلطان صلاح الدین ایوبی قرار گرفت، پس مسیحیت را ترک کرد، صلیبیان را تنها گذاشت و اسلام را پذیرفت ( منبع: کتاب “English participation in the crusades” نوشته “eatrice Nina Siedschlag” صفحه “۴۹” ).

بعد از پذیرش اسلام به پیش صلاح الدین ایوبی رحمه الله رفت، صلاح الدین ایوبی نیز یکی از نوادگان خودش را به عقد وی درآورد و او را بعنوان یکی از فرماندهان اسلام تعیین نمود ( منبع: کتاب “The experience of crusading” نوشته “Jonathan Simon ” صفحه “۱۹۵” )

بعد از گذشت دوسال از این ماجرا صلاح الدین ایوبی رحمه الله به جنگ فلسطین رفت تا اینکه توانست آنجا را از وجود صلیبی ها پاکسازی کند، رابرت سنت آلبانز در این جنگ سرنوشت ساز که به نبرد حطین مشهور شد حضور داشت و به شخصه شاهد آزادسازی بیت المقدس بود و او در همان سال ( ۵۸۲ هجری ) پس از آزاد سازی بیت المقدس چشم از جهان بست.

 

توماس واکر آرنولد شرق شناس انگلیسی در این باره در کتاب دعوت به اسلام می گوید:

“نشان میدهد که اخلاق صلاح الدین ایوبی، و زندگی پیروزمندانه وی، در ذهن مسیحیان هم دوره اش تاثیرات اعجاب انگیز و سحر گونه داشته است، تا جاییکه یکی از دلاوران و شوالیه های مسیحی تحت تاثیر جذبه و اخلاقیات وی قرار میگیرد، دین و آیین خود را ترک می کند از قوم و قبیله خود هجرت می کند، به مسلمین ملحق می شود، و علیه آنان شمشیر می کشد، شکست دادن همکیشان سابق خود را جشن می گیرد، و او کسی نیست جز “رابرت سنت آلبانز” ….” ( منبع : کتاب “دعوت به سوی اسلام” نوشته “توماس آرنولد” صفحه “۷ و ۱۰۸” ).


پ ن:تصویر تزیینی است.

  • حسین عمرزاده


کمک های دولت خلافت عثمانی به ایرلند قحطی زده | دروگیدا:


در سال های ۱۸۴۵ تا ۱۸۵۲ میلادی کشور ایرلند دچار قحطی عجیبی شد که به قحطی بزرگ ایرلند یا قحطی سیب زمینی مشهور شد، در این دوران بیش از ۱ میلیون نفر از گرسنگی و بیماری جان دادند و یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر نیز آواره کشور های همسایه همچون بریتانیا و کانادا و استرالیا شدند و جمعیت زیادی از این آوارگان نیز در راه دریا جان خود را از دست دادند.

 

در سده هیجدهم میلادی و با ورود گیاهان جدید از قاره آمریکا به اروپا، دو محصول کشاورزی یعنی ذرت و سیب‌زمینی در آن قاره موفقیت بزرگی را به‌دست آوردند، به‌گونه‌ای که باعث رشد جمعیت و جلوگیری از گرسنگی در اروپا شدند. ذرت و سیب‌زمینی به‌دست آمده از مقدار معینی زمین، چندین برابر غلات آن روز اروپا (گندم و جو) که برای تولید نان استفاده می‌شد کالری تولید می‌کرد. به‌نظر می‌رسد دریانوردان اسپانیایی نخستین بار سیب‌زمینی را به ایرلند وارد کرده باشند. ایرلند نخستین سرزمین اروپایی بود که به‌خوبی از سیب‌زمینی استفاده کرد. در قرن هیجدهم بسیاری از ایرلندی‌ها برای غذای روزانه خود به سیب‌زمینی وابسته بودند. در سال ۱۸۰۰ میلادی (ابتدای قرن نوزدهم) سیب‌زمینی خوراک اصلی کارگران و کشاورزان سراسر اروپای شمالی و حتی انگلستان بود.

 

در سال ۱۸۴۵ میلادی بیشتر محصول سیب‌زمینی ایرلند سیاه و خراب شد. هیچ‌کس نمی‌دانست که چرا چنین شده است. کشاورزان سیب‌زمینی‌هایی را که به‌نظر می‌رسید سالم هستند برای سال بعد کاشتند. محصول سال ۱۸۴۶ به‌طرز فاجعه‌باری از دست رفت. قیمت مواد غذایی افزایش یافت. خانواده‌های تهیدست چیزی برای خوردن نداشتند و قادر به خرید دیگر خوراکی‌ها نیز نبودند. گرسنگی افراد را در برابر بیماری‌ها ناتوان ساخت. بر اثر گرسنگی و بیماری‌های حاصل از آن حدود یک میلیون نفر جان باختند. قحطی در دهه ۱۸۵۰ فروکش کرد زیرا روستاهای ایرلند خالی از مردم شده بود. آفت سیب‌زمینی یک نوع قارچ بود. در سال ۱۸۸۲ کشف شد که سولفور مس می‌تواند این بیماری گیاهی را متوقف کند.

 

دولت بریتانیا تصمیم گرفت که مرزهای خود را بر روی ایرلندی ها ببندد تا هم مانع ورود مهاجران و آوارگان ایرلندی شود و هم از ورود بیماریه های مهلک به بریتانیا جلوگیری کرده باشد، اما علاوه بر این هرگونه کمک های بشردوستانه را نیز از آنها منع کرد و حتی با کشورهایی که به کمک آنها می شتافت مقابله میکرد، سلطان عثمانی، عبدالمجید اول دستور داد چندین کشتی حاوی دارو و مواد غذایی برای مردم ایرلند ارسال شود، این کشتی ها با ممانعت و حتی درگیری های بین دولت خلافت عثمانی و بریتانیا سرانجام وارد شهر دروگیدای ایرلند شد و جان هزارن نفر از مردم ایرلند را نجات بخشید

 

در نیمه سده نوزدهم ایرلند رسماً جزیی از بریتانیا بود و بهترین زمین‌های کشاورزی آن، متعلق به مالکان ثروتمند پروتستان انگلیسی‌تبار بود. کشاورزان و کارگران مزارع معمولاً ایرلندی‌های بومی و کاتولیک مذهب بودند. در این مزارع معمولاً جو و گندم کشت می‌شد و محصول آن هم بیشتر به انگلستان صادر می‌شد چون در آن جا به‌قیمت خوبی به‌فروش می‌رسید و خوراک کشاورزان و کارگران ایرلندی عمدتاً سیب‌زمینی بود. قحطی سیب‌زمینی آتش ملی‌گرایی را مجدداً شعله‌ور ساخت بطوری‌که سرانجام به استقلال بخش بزرگی از خاک ایرلند انجامید.

 

باشگاه فوتبال دروگیدا ( دروگیدا یونایتد ) از زمان تاسیس تا به امروز به پاس تقدیر از کمک های بشر دوستانه دولت خلافت عثمانی نماد و پرچم باشگاه خود را از هلال و ستاره موجود در پرچم دولت خلافت عثمانی اخذ کرده است و همچنان با این شعار در مسابقات لیگ ایرلند شرکت می کند.

  • حسین عمرزاده


روزنامه ترکیه، آگوست 1928

آتاتورک حروف عربی را زیر پا گذاشته است، و خورشیدی با حروف انگلیسی در حال طلوع است!

  • حسین عمرزاده


▪️اینجا آستانه, پایتخت خلافت عثمانی


تصویری قدیمی از دوران خلافت عثمانی

موذن بر بالای مأذنه درحال اذان گفتن و نمازگزاران در حال ورود به مسجد

  • حسین عمرزاده

عین التمر شهری باستانی است در منطقه کربلا که به صحرای سماوه (میان ‏کوفه و شام) مشرف بود. سه جوان در کلیسای این شهر ( به نام های:سیرین، یسار، نصیر ) مشغول به تحصیل و مطالعه انجیل بودند تا پس از فراغت از تحصیل از مبلغان مسیحی در عراق و کشورهای همسایه شوند.


در زمان خلافت ابوبکر صدیق رضی الله عنه عین التمر به دست خالد بن ولید رضی الله عنه فتح شد، هنگامی که به کلیسا وارد شدند تنها این سه جوان را در آنجا یافتند، هر سه نفر از ترس به صحابه گفتند: که اهالی عین التمر آنها را در این کلیسا زندانی کرده بودند، خالد بن ولید آنها را به همراه خود به مدینه برد، و هرکدام را بعد از مسلمان شدن در اختیار یکی از علمای صحابه گذاشت ( سیرین غلام انس بن مالک شد )….


از این سه نفر فرزندانی متولد شدند که جهان اسلام را مدیون خود ساختند


▪️ سیرین پسری آورد به اسم محمد ( محمد بن سیرین ) همان تابعی گرانقدر، مفسر، محدث و فقیه توانای اسلام ( قطعا شما نیز آوازه ابن سیرین در تعبیر خواب را شنیده اید )


▪️از نصیر نیز موسی به جا ماند ( موسی بن نصیر ) همان سردار برجسته اسلام و فاتح پر آوازه اندلس ( بارسلون از فتوحات این سردار بزرگ جهان اسلام است )


▪️ یسار نیز فرزندانی مشهور بجای گذاشت و از پسرش اسحاق، محمد متولد شد، ( محمد بن اسحاق بن یسار ) که اولین کتاب سیره پیامبر صلی الله علیه وسلم متعلق به ایشان است. ( علی رغم جایگاه رفیع ایشان نزذ اهل علم، اما بدلیل وجود روایات بسیار ضعیف در کتاب های تاریخی ایشان، امام مالک رحمه الله همیشه بسیار به ایشان خورده می گرفت و با ایشان مخالفت می ورزید ).

  • حسین عمرزاده