| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

عرض سلام و ادب
به این وبلاگ خوش آمدید

نکته:مطالبی که فاقد منبع هستند لزوما نوشته های شخصی اینجانب نیستند.
کپی و نشر مطالب،بدون ذکر منبع (یعنی بدون ذکر نام این وبلاگ) کاملا آزاد است.
صمیمانه پذیرای هرگونه پیشنهاد و انتقاد هستم
لذا به این منظور می توانید از بخش نظرات،در انتهای هر پست استفاده نمایید.
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیب

Instagram:@H.Omarzadeh

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

نبود دانشمند مطرح و رشد علمی به آن شکل و گستردگی ای که در ایران پس از اسلام به وجود آمد به این معنا نیست که پیش از اسلام،مرد و زن ایرانی استعداد علمی نداشته یا کند ذهن بوده است۱.

بلکه علت را باید در نوع سیستم دینی و سیاسی حاکم بر آن روزگاران جستجو کرد.

سیستم دینی و سیاسی طبقاتی و کاستی ای که  قلم و کتابت را آموخته دیوان۲ و در صورت ضرورت منحصر به عده ای خاص از اشراف (که درصدشان مطمئنا به هیچ وجه با اکثریت جامعه هم قابل قیاس نبوده) می دانست.

به تعبیری؛شما اگر دهقان زاده یا...متولد می شدید،تا ابد و نسل اندر نسل همانی می بودید که قبلا بودید و (حتی در صورت دارا بودن شرایط رشد و ترقی هم) اجازه جابجایی از طبقه خود به دیگر طبقات اجتماع را نداشتید.۳چنانکه دادگرترین پادشاه ساسانی حق سوادآموزی را از فرزند طبقه بازارگان ایرانی دریغ کرد.۴

مردم باید مطابق میل و خواست سیستم حاکم می بودند و حتی اگر شاه را دوست نمی داشتند از نظر حکومت لایق باقی ماندن پوست بر بدنشان نبودند.۵

درباره هیتلر و نژاد پرستی نازی ها شنیده ایم اما جالب است اگر بدانیم که قرن ها پیش از آن ها نازی هایی افراطی تر  بر جان و مال و دین مردم این سرزمین حکومت می کردند.

تا حدی که هرکسی را که به هر دلیلی که خودش هم در آن هیچگونه دخالتی نداشته،دچار نقص عضو یا کوتاهی قد و...بود لایق زندگی و ترقی نمی دانستند!

و علت اینکه در بسیاری موارد قبل از قتل عام شاهزادگان و پادشاهان حتما آن ها را کور و تکه تکه می کردند هم همین بوده است.(چون معتقد بودند شخص کور و...از امتیازات ویژه پادشاهی محروم است)

جناب رضا مرادی غیاث آبادی در مورد ریشه دار بودن این تفکر در دیانت زرتشتی (دیانت رسمی و باستانی ایران) می نویسد:

«یکی از دستورات و رویه های نژادپرستانه فاشیسم و نازیسم آریاگرا عبارت است از قتل عام و نسل کشی معلولان جسمانی و عقب افتاده های ذهنی،و یا دستکم طرد و حذف آنان از جامعه با این توجیه که این عده اشخاص پلید و ناپاک و مضری هستند که می توانند مانع رشد و ترقی و اعتلای «انسان برتر» و «نژاد برگزیده» شوند.

نازی های ملی گرا تلاش کردند که خلوص خون و نژاد آریایی را بوسیله برنامه های اصلاح نژادی،شامل عقیم سازی اجباری بیماران روانی و معلولان ذهنی و اعدام بیماران روانی بستری شده در آسایشگاه ها در قالب بخشی از برنامه مرگ آسان،حفظ کنند.

...چنین دستورات و توصیه هایی در دین زرتشتی دارای سابقه است. به موجب فرگرد دوم متن اوستایی وندیداد،جمشید به فرمان اهورامزدا مأمور می شود تا انسان ها و دیگر موجودات آفریده اهورامزدا را نجات دهد و در یک سرزمین نمونه و آرمانی گرد هم بیاورد.چرا که قرار است هر شخص یا موجود دیگری به جز این عده به سرنوشت محتوم هلاکت دچار شوند.

یکی از انواع گروه های انسانی که از راه یافتن بدان جامعه باز می مانند و حق زندگی و زنده ماندن را از دست می دهند،معلولان جسمی و عقب افتاده های ذهنی هستند.

اعم از اشخاصی که قوز یا قد کوتاه دارند و یا دارای چشمان ضعیف و اندام شکسته هستند.

چرا که مطابق با آموزه های دین زرتشتی،این انسان ها «داغ خوردگان اهریمن» (شیطان صفت) به حساب می آیند و لازم است تا از اجتماع تصفیه شوند.

اهورامزدا در بندهای ۲۹ و ۳۷ از فرگرد دوم وندیداد به صراحت و تأکید به جمشید هشدار می دهد که:«مبادا اینان بدان جایگه راه یابند».۶

ناگفته نماند؛امروزه نئو نازیست های آریا گرا وجود دارند که با اسلام ستیزی و حمله به فتوحات اسلامی،در صدد احیای همین تفکرات پیش از اسلام حاکم بر این سرزمین هستند!

منابع و پی نوشت ها:

۱:اگر هم مواردی وجود داشت و اسلام ستیزان هم امروزه به همان موارد اندک مباهات می کنند،همان ها به دست پادشاهان مثلا دادگر شکنجه و کور شده و به قتل می رسند!

چنانکه بزرگمهر حکیم به خاطر باد معده انوشیروان دادگر ! سگ خطاب شده و شکنجه  و فوت می شود. مراجعه کنید به شاهنامه:

بدو گفت کای سگ تو را این که گفت

که پالایش طبع بتوان نهفت

۲:مراجعه کنید به شاهنامه،طهمورث:

کشیدندشان خسته و بسته خوار

به جان خواستند آن زمان زینهار

كه ما را مكش تا يكى نو هنر

بياموزى از ما كِت آيد بِبَر

كى نامور دادشان زينهار

بدان تا نهانى كنند آشكار

چو آزاد گشتند از بند او

بجستند ناچار پيوند او

نبشتن بخسرو بياموختند

دلش را بدانش بر افروختند

 

۳: نامه تنسر به گشنسب،تصحیح مجتبی مینوی،انتشارات خوارزمی،ص۵۷

۴:شاهنامه:

بدو گفت شاه ای خردمند مرد / مگر دیو عقل تو را خیره کرد

تو بازاره‌گان بچه گردد دبیر / هنرمند و به دانش و یادگیر

چو فرزند ما برنشیند به تخت / دبیری بباید پیروز بخت

برو همچنان بازگردان شتر / مبادا کز او سیم خواهیم و در

۵:شاهنامه:

هر آن كس كه بر پادشا دشمنست

روانــــش پرســتار آهـِـرمنســـــــت

دلى كو ندارد تـن شـــــــــاه دوســت

نبايد كه باشد ورا مغز و پوست

 

۶:رضا مرادی غیاث آبادی،رنج های بشری،ص۶۱ و اوستا،وندیداد،ترجمه جلیل دوستخواه،فرگرد دوم،ص۶۶۵ تا ۶۷۳،بندهای ۲۹ و ۳۷

  • حسین عمرزاده