| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

عرض سلام و ادب
به این وبلاگ خوش آمدید

نکته:مطالبی که فاقد منبع هستند لزوما نوشته های شخصی اینجانب نیستند.
کپی و نشر مطالب،بدون ذکر منبع (یعنی بدون ذکر نام این وبلاگ) کاملا آزاد است.
صمیمانه پذیرای هرگونه پیشنهاد و انتقاد هستم
لذا به این منظور می توانید از بخش نظرات،در انتهای هر پست استفاده نمایید.
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیب

Instagram:@H.Omarzadeh

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

شیرزنان تاریخ پر افتخار اسلامی:

پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۱:۳۷ ب.ظ

در حین محاصره مدینه در جنگ خندق ( سال ۵ هجری ) رسول الله صلی الله علیه وسلم زنان و کودکان را داخل قلعه هایی قرار داد تا بتوانند از خود مراقبت کنند، صفیه ( عمه پیامبر ) به همراه امهات المومنین و عده ای دیگر از زنان و کودکان در داخل قلعه حسان بن ثابت بودند و مراقبت از ایشان بر عهده خود حسان بود.


در این زمان یهودیان بنی قریظه نیز به رسول الله خیانت کرده بودند و بعد از پیمان شکنی رسما وارد این جنگ شدند.

در گرماگرم نبرد زمانی که مسلمانان به قتال مشغول بودند، شجاعتی از صفیه رضی الله عنها رخ داد که اصل ماجرا را از زبان خود ایشان پی می گیریم :



صفیه می گوید: مردی از یهودیان بر ما گذشت، و به گشت زدن پیرامون قلعه پرداخت. در آن اوان، بنی‌قریظه دیگر وارد جنگ شده بودند، و عهد و پیمان خودشان را با رسول‌ الله -صلى الله علیه وسلم- شکسته بودند، و میان ما و آنان کسی نبود که از ما دفاع کند. رسول‌ الله -صلى الله علیه وسلم- و مسلمانان نیز سخت با دشمن درگیر بودند، و اگر کسی به سراغ ما می‌آمد، نمی‌توانستند دست از دشمن بدارند و به حمایت از ما بشتابند. 


گوید: گفتم: ای حسان، این مرد یهودی، چنانکه مشاهده می‌کنی، پیرامون قلعه ما گشت می‌زند، و من به الله سوگند ایمن نیستم از اینکه وی این وضعیت آسیب‌پذیر ما را به یهودیان پشت سر ما خبر ندهد؛ رسول‌ الله -صلى الله علیه وسلم- نیز با اصحابشان درگیر جنگ با دشمن‌اند و نمی‌توانند به داد ما برسند؛ بر سر او فرود آی و او را به قتل برسان! 


حسّان گفت: به الله سوگند، تو می‌دانی که از من چنین کاری برنمی‌آید؟! 

صفیه گوید: کمربند خود را محکم کردم و عمودی آهنین به دست گرفتم، و از قلعه فرود آمدم و آهنگ آن مرد یهودی کردم، و با آن عمود بر فرق وی زدم و او را به قتل رسانیدم. آنگاه به قلعه بازگشتم و گفتم: ای حسّان، از قلعه فرود آی و جامه و اسلحه و لوازمش را برگیر؛ مرد بودن وی مانع آن گردید که من وسایل و لوازمش را از او بازگیرم! حسّان گفت: مرا نیز به وسایل و لوازم و اسلحه‌اش نیازی نیست!


{ سیرةابن‌هشام، ج ۲، ص ۲۲۸ }

  • حسین عمرزاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی