| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

عرض سلام و ادب
به این وبلاگ خوش آمدید

نکته:مطالبی که فاقد منبع هستند لزوما نوشته های شخصی اینجانب نیستند.
کپی و نشر مطالب،بدون ذکر منبع (یعنی بدون ذکر نام این وبلاگ) کاملا آزاد است.
صمیمانه پذیرای هرگونه پیشنهاد و انتقاد هستم
لذا به این منظور می توانید از بخش نظرات،در انتهای هر پست استفاده نمایید.
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیب

Instagram:@H.Omarzadeh

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

عمر و اجرای حدود شرعی:

پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۱۹ ق.ظ

خبر آزاد کردن شهر شوشتر را به فاروق دادند.

فاروق پرسید: هیچ اتفاق ناگواری رخ نداده است؟

در جواب گفتند: بلی مردی که اسلام را پذیرفته بود، مرتد گردید.

فاروق با حالتی از دلهره و نگرانی گفت: خُب او را چه کردید؟

در جواب گفتند: او را کُشتیم؛ زیرا طبق قواعد اسلام مرتد کشته می‌شود.

فاروق درحالی‌که ناراحتی و دلهره‌اش بیشتر شده بود، بر سر آنها فریاد کشید: «چرا او را در اتاقی سکونت نمی‌دادید و در را بر او نمی‌بستید و هر روز غذایی به او نمی‌دادید و به او پیشنهاد نمی‌کردید که به اسلام برگردد؟ چه بسا پشیمان می‌شد».


آنگاه فاروق در نهایت تأثر، دست‌ها را به‌سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! تو می‌دانی که من آنجا نبوده‌ام و چنین دستوری هم نداده‌ام و وقتی این حادثه را به من گزارش کردند، متأثر و ناراضی شدم».


سیمای صادق فاروق اعظم، ص۶۰۵ -ماموستا عبدالله احمدیان رحمه‌الله

  • حسین عمرزاده

نظرات  (۱)

خیلی خوب بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی