| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

تا بُوَد وِردَت دُعا وُ درسِ قرآن غَم مَخور...

| وبلاگ نویس

عرض سلام و ادب
به این وبلاگ خوش آمدید

نکته:مطالبی که فاقد منبع هستند لزوما نوشته های شخصی اینجانب نیستند.
کپی و نشر مطالب،بدون ذکر منبع (یعنی بدون ذکر نام این وبلاگ) کاملا آزاد است.
صمیمانه پذیرای هرگونه پیشنهاد و انتقاد هستم
لذا به این منظور می توانید از بخش نظرات،در انتهای هر پست استفاده نمایید.
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیب

Instagram:@H.Omarzadeh

بایگانی
نویسندگان

صدقه...

جمعه, ۱۵ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۰۶ ب.ظ

از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:مردی گفت: حتماً صدقه‌ای می‌دهم و صدقه‌اش را با خود برد و (نادانسته) صدقه‌اش را به دزدی داد، مردم گفتند: به دزدی احسان شد! آن مرد گفت: خدایا! سپاس و ستایش سزاوار توست، صدقه به دزدی دادم!حتماً صدقه‌ای دیگر می‌دهم و آن را برد و به زنی زناکار داد، مردم گفتند: دیشب به زنی فاحشه احسان شد! گفت: خدایا! سپاس و ستایش سزاوار توست، صدقه به زنی زناکار دادم! حتماً صدقه‌ای دیگر می‌دهم و آن را با خود برد و به شخص ثروتمندی داد، مردم گفتند: دیشب به شخص بی‌نیازی احسان شد! گفت: خدایا! سپاس و ستایش سزاوار توست، صدقه را به دزد و زناکار و ثروتمند دادم! بعد (در خواب) کسی نزد او آمد و گفت: (نگران نباش که صدقه‌ات قبول شده و جای دارد)، اما صدقه‌ی تو به دزد، شاید که او را از دزدی و صدقه‌ی تو به زن زناکار، شاید که او را از زنا بازدارد و شخص ثروتمند نیز شاید از صدقه‌ی تو عبرت بگیرد و از آن‌چه که الله به او داده است، انفاق کند.

روایت بخاری و مسلم

  • حسین عمرزاده

نظرات  (۴)

سلام 

به سه نفر که نیاز نداشتند پول داده و در واقع به سه نفر نیازمند پول نداده. این که اصلا صدقه نیست. پولش را هدر داده. حالا شاید آثار خیر احتمالی ناشناخته ای داشته باشد ولیکن هدف و نیت او صدقه دادن بود نه  این آثار جانبی.  

از طرفی عجب آدم نادانی بوده! کسانی را که مردم با صفتهایشان می‌شناختند،  او نمیشناخته. آدم جاهل کار خیر را هم خراب می‌کند. 

نهایتا این که ما اصلا ابوهریره را قابل اعتماد نمی‌دانیم. و در صحت قصه کلا جای تردید است. 

پاسخ:
سلام

. در رابطه با دادن صدقه به سه نفر که شاید نیاز نداشتند داخل پرانتز قید شده ( نادانسته ) .
. در مورد آثار جانبی ؛ اگرچه که هدف او آن آثار نبوده اما خب بنا بر خود روایت به سبب کار خیری که انجام داده از اجر خیر منجر به این آثار هم بی بهره نشده .
. قرار نیست آدمی نسبت به هر چیزی یا هر شخصی دانا و مطلع باشد.می شود احتمالاتی قائل شد اگر هدف صرفا یافتن ایراد نباشد.
.در مورد ابو هریره رضي الله عنه هم دیدگاه جنابعالی ست.

سلام 

نمیخواستم ایرادگیری کنم. اگر آزرده تان کردم عذر میخوام.‌ اینطور به قضیه نگاه کنید که یک سوال بی جواب مثل یک قلاب رها تو ذهنم می چرخید و چیزی در این قصه بود که قلاب سوالم بهش گیر کرد.

ببینید. وسط این قصه یک واقعه رخ داده، واقعه "فهمیدن". قبل و بعد این واقعه مثل هم نیستند. صفتی که در ابتدای قصه بکار برده اید "نادانسته" ، ناشی از قضاوتی است که پس از  واقعه فهمیدن ، درباره قبل از آن صورت گرفته. ( این نکته در مورد آن سه صفت دیگر نیز همینطور است)  یک قضاوت پایانی است که از نظر ترتیب بیان جلو آمده. یعنی از نظر زمانی در همان لحظه نمی توانسته بگوید دارم "نادانسته" این کار را میکنم.
سوال این است : آیا اساسا آدم می‌تواند همان لحظه که نمی‌داند،"نادانسته" کاری را انجام بدهد؟ کاری که واقعا چیزی از آن نمیداند؟ یا آنکه به هر شکلی، درصدی، حتی اندک چیزی میداند، حدس میزند، گمان میکند، خیال میکند، حتی به غلط ، ولی خودش در آن لحظه فکر نمی‌کند که نمی‌داند، گمان میکند چیزی می‌داند. اگر چه در واقع ، واقعیت‌ها را نمی‌داند. درست؟ 
مثلا گمان میکرده، تصور میکرده، آن افراد نیازمندند، یا احتمال می‌داده که به آن صدقه نیاز دارند.‌ یا متوهم بوده، نفسش فریبش داده ، خیال کرده که نیاز دارند.‌ آدم نرمال، به کسی که مطمئن باشد دزد یا ثروتمند است، چیزی نمی‌دهد. نه؟
خب حالا نمی‌خواهم سرزنش کنم ها. می‌خواهم بگویم قضاوت ما یا حتی خود آن آدم قبل و بعد از واقعهء فهمیدن، نمی تواند یکسان باشد. و اضافه کنم که همه ما مدام در معرض فهمیدنهای بناچار و پیش بینی نشده هستیم.
حالا اگرچه ندانستن خودش فضیلت نیست و نمی تواند شامل فضیلت اخلاقی هم باشد.‌ ولیکن قابل سرزنش کردن هم نیست. و بر اساس احتمال و گمان عمل کردن هم همینطور، قابل سرزنش کردن نیست.
 
حالا من واقعا نمی‌خواهم بحث را شخصی و فردی کنم.‌ میخواهم چیز دیگری بگویم ، کمی صبر کنید. می‌خواهم درباره تکرار حرف بزنم. و همچنین درباره وقایع غیر قابل پیش بینی. ندانستن یک چیز معین را نمی توان تکرار کرد، آدم همیشه نادان است اما هر بار که چیز جدیدی را می‌فهمد،  نادانسته هایش هم تغيير میکند، چیزهای جدیدی را هم نمی‌داند. اما چیزی را که یکبار فهمیده نمی‌تواند نداند، فقط می‌تواند فراموش کند که آنهم باز دست خودش نیست. 
ما کلا نمی توانیم بر اساس نادانسته ها ، پیش بینی و عمل کنیم. درسته؟ آدمها برای برنامه ریزی و عمل در آینده به دانستن احتیاج دارند نه ندانستن. 

نکته بعد ، درباره یک دستور اخلاقی است. دستوری که می‌گوید با همه خوب باش و به همه خوبی کن. مثل آفتاب که بر همه یکسان می تابد و باران که بر همه یکسان می بارد. شاید این آدم ، خیال میکرده باید طبق این دستور اخلاق عمل می‌کند. 
تا اینجا هم نمی‌شود سرزنشش کرد. 

اما می‌توانیم یک مقایسه کنیم. مقایسه ای که شاید از نظر اخلاقی و عقلانی دو نتیجه متفاوت داشته باشد، شاید هم نه. کدامش درست تر است؟ اینکه یکسان به همه بتابی و بین خوب و بد، غنی و فقیر فرق نگذاری؟ یا اینکه بین کسانی که میتوانی به آنها نیکی کنی، انتخاب کنی در مقدار و نوع و شدت و.... 
 تابش یکسان؟ یا انتخابی؟ 
 ‏یعنی قابل قبول است که آدم با کسانی که می‌داند خوبند و کسانی که نمی‌داند بد هستند یا نه ، یکسان رفتار کند‌. درسته؟ 
 ‏اما البته این دستور اخلاقی درباره دانستن و ندانستن نیست، درباره آنهایی است که میدانی خوب اند و میدانی بدند، یعنی مال بعد از فهمیدن و قضاوت کردن و به نتیجه رسیدن است‌. کلا مال موقعیت دانستگی است، نه ندانستگی.
 ‏از سوی دیگر می توان به این واقعیت دقت کرد که آدمها ظرفیت‌های عظیمی مثل خورشید ندارند، مثل ابرها به بخار برآمده از دریاها پشتگرم نیستند، میدانید؟ 
آدمها در واقع محدودند. محدودیت ، یعنی باید انتخاب کرد. 
 ‏حالا می‌رسیم به مسئله تکرار و آینده. 
 ‏یک بار دوستم به من می‌گفت فلان مسئله را اتفاقی یادگرفتم و ... داشتیم درباره یاد دادن همان مسئله به مربیها حرف می‌زدیم.‌ بهش گفتم نمی‌شود به کسی گفت من اتفاقی یادگرفتم تو هم برو اتفاقی یاد بگیر. ما باید از توی این اتفاق، "علم" دربیاوریم . علم یعنی قابلیت پیش بینی، این چیزی است که بدرد آینده می‌خورد. 
 ‏من دارم تلاش می‌کنم این را بفهمم. 
 ‏متوجهید؟ علمی که از توی این قصه می توانم بفهمم چیست؟
 ‏
 ‏شاید اگر او هیچ کاری هم نمیکرد، هیچ اتفاقی نمی افتاد. یعنی مثلا اگر می رفت می‌گشت کسانی را پیدا می‌کرد که مطمئن بود نیازمندند، و با کسانی که تردید داشت کاری نمیداشت، شاید باز هم قضایا همینجوری پیش می‌رفت. 
 ‏
 ‏ آدم باید حتی وقتی مطمئن نیست افراد به آن نیکی احتیاج دارند، نیکی کند؟ یا باید مطمئن بشود؟ یا لااقل درجه احتمال ش را بالا ببرد؟ آدم باید مثل خورشید و باران باشد یا انتخاب کند؟ وقتی چیزی نمی‌داند، آیا اصلا می‌تواند انتخاب کند؟ 
اصلا ممکن است بشود از موقعیت‌های پیش بینی نشده و بلاهای ناگهانی، علم درآورد؟؟  بگذارید اینطور بگویم : آدم یک شناخت اولیه دارد و یک نادانی اولیه، یک اتفاقی میفتد و می‌فهمد که در شناختش اشتباهی وجود دارد و باید در این شناخت اولیه اش تجدید نظر کند که طبیعتا نادانی ش هم تغيير خواهد کرد. خب؟ ولیکن اگر نتواند بفهمد که این سنگ آسمانی از کجا و چطور روی سرش افتاد، چطور می‌تواند آن را تغییر بدهد؟ شاید اگر از اول هم بداند که شناختها و دلایل و معیارهای خودش چیست، وقتی که اتفاق غیرمنتظره ای بیفتد، بتواند بفهمد که کجا اشتباه کرده بود و بتواند درستش کند و جلوی تکرارش را بگیرد. ولی الان که خوب فکر میکنم می بینم نه، تضمین ندارد. حتی اگر از اول هم بداند، دلیل نمی‌شود که بعدا هم بتواند بفهمد اشکال کارش کجا بوده. فقط اینکه می‌فهمد کجا حماقت کرده بوده. به هر حال به نظر می آید هر اتفاق غیرمترقبه ای یک بار میفتد و تکرار نمی‌شود و دفعه بعد هم اگر رخ بدهد، غافلگیری تازه ای خواهد بود. 

پاسخ:
سلام و ادب متقابل

خواهش می کنم،بزرگوارید
اتفاقا از گفتگو با شما لذت بردم،چون خودم هم به تجزیه و تحلیل مسائل تا رسیدن به نتیجه مطلوب وابسته ام :)
البته زیاد سخت نمی گیرم،چون واقعا علی رغم اهمیت وجود دقت بالا در به ویژه مورد مسائل دینی،اما شاید بسیاری وقت ها باید به برخی موارد ساده نگاه کرد،خیلی اوقات این برخی موارد واقعا پیچیده نیستند و اگر خودمان آن را پیچیده کنیم آزرده خواهیم شد و از واقعیت مساله دور!
احترام مجدد🌹

ببخشید که می پرسم ، در صورت تمایل پاسخ بدید، چطور شما به تجزیه و تحلیل مطالب تا رسیدن به نتیجه مطلوب وابسته اید؟ یعنی منظورم اینه فعل وابسته بودن‌ چه ربطی به قضیه دارد؟

و راستش باید بگم ندانستن واقعیت باعث می‌شود آدم در پیچ و خم‌ اما و اگرها و شایدها،  پیچ و تاب بخورد و سردرگم شود. اگر واقعیت ساده همینطوری که شما می‌گویید روشن بود که خوب بود

پاسخ:
خواهش می کنم.

درسته که گفتم در صورت تمایل پاسخ بدید، ولی واقعا دوست داشتم پاسخ بدید. 

 

پاسخ:
عذر میخوام؛اما متوجه منظورتون نشدم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی